بچه ها دقت کنین اینا آرزوهای مهدی نیستن ...
اینا توهمات شیرینِ مهدی هستن که برعکسش شاید شدنی باشه !!!
مثلا اینکه خانوم نشستن تو باغ پر گل و آقا مهدی با یه طبق پر از میوه و غذا سر میرسه و البته کباب هم که درش تخصص داره
()رو پخته و با کلی ترس و لرز وارد حیاط میشه که پاش گیر میکنه به لبه ی حوضچه و با مغززززز میخوره زمین
و همه چی پهنِ زمین میشه...
خانومه هم که کاسه ی تحملش لبریز شده فریاد بنفشی میکشه و یه دونه مشت میکوبه تو کمر مهدیِ بیچارهبعد هم با صدای بلند میزنه زیر گریه
بعد هم همسایه ها(چون به قول خودش محله قدیمیه همه همو میشناسن)میریزن ببینن که چی شده
بعد میبینن زمین پر غذاهاییه که ریختن زمین و خانوم هم داره مث ابر بهار و خیلی مظلومانه گریه میکنه
اینجا حمل بر این میشه که مهدی زده دعوا راه انداخته و چون خانومش هم داره گریه میکنه پس لابد کتک خورده.....بعد که مهدی مجرم شناخته میشه....
بقیه شم خوده مهدی میاد تعریف میکنه
راستی مهدی واقعن چی شد؟؟؟؟؟
- - - به روز رسانی شده - - -
بچه ها دقت کنین اینا آرزوهای مهدی نیستن ...
اینا توهمات شیرینِ مهدی هستن که برعکسش شاید شدنی باشه !!!
مثلا اینکه خانوم نشستن تو باغ پر گل و آقا مهدی با یه طبق پر از میوه و غذا سر میرسه و البته کباب هم که درش تخصص داره
()رو پخته و با کلی ترس و لرز وارد حیاط میشه که پاش گیر میکنه به لبه ی حوضچه و با مغززززز میخوره زمین
و همه چی پهنِ زمین میشه...
خانومه هم که کاسه ی تحملش لبریز شده فریاد بنفشی میکشه و یه دونه مشت میکوبه تو کمر مهدیِ بیچارهبعد هم با صدای بلند میزنه زیر گریه
بعد هم همسایه ها(چون به قول خودش محله قدیمیه همه همو میشناسن)میریزن ببینن که چی شده
بعد میبینن زمین پر غذاهاییه که ریختن زمین و خانوم هم داره مث ابر بهار و خیلی مظلومانه گریه میکنه
اینجا حمل بر این میشه که مهدی زده دعوا راه انداخته و چون خانومش هم داره گریه میکنه پس لابد کتک خورده.....بعد که مهدی مجرم شناخته میشه....
بقیه شم خوده مهدی میاد تعریف میکنه
راستی مهدی واقعن چی شد؟؟؟؟؟![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)