سلام
میشه من رو هم را بدین
یادش بخیر،
یه بار روی تختم برداشتم سوزن گذاشتم، طوری که اگه رو اون قسمت تخت بشینی، سوزنا میرن تو بدنت
بعد به دادشم گفتم بیا یه چیزی بت نشون بدم
رفتم عادی پریدم رو تختم،(اون قسمتی که سوزن نبود)
دادشم هم به خاطر این که منو ضایع کنه ، پشتک زد رو تختم و چشمتون روز بعد نبینه،فریاد داداشم رفت بالا ،منم داشتم مثل چی میخندیدم
بعدشم چون دادشم بزرگتر بود باهم یه گفتمان دوستانه داشتیم![]()
شاید ....
یار همراه
1. غیر فعال کردن زنگ ساعت کسی که صبح خیلی زود میخواد بلند شه
2. ساعت 4 صبح زنگ بزنی به تک تک کسایی که خوابشون سبکه و زود بیدار میشن
3. یه نفر که کار اداری داره قبل از این که بره مهم ترین برگه رو از تو پرونده اش برداری
4.موقع تعارف کردن میوه ،میوه مصنوعی بزاری قاطی میوه ها
5. وقتی قراره برید یه جایی و عجله دارین وقتی برادر یا خواهرتون حمومه برید گاز آب گرم کن رو قطع کنید که مجبور بشه با آب یخ حموم کنه
اینا اثرات گشتن با مهدی و ممده من قبلش بچچه خیلی خوبی بودم![]()
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
کاربر حرفه ای
یار همراه
اینا اثرات گشتن با مهدی و ممده من قبلش بچچه خیلی خوبی بودم
سعید شیطنت های خودتو گردن من و مهدی مظلوم ننداز.![]()
من خودم اینقد خجالتیم.
اما تو با اخم ابجی فاطیما نشون دادی آتش زیر خاکستری.
لطفا شعله ور شو![]()
یار همراه
می خواهید دور بزنید دو طرف خیابون رو ببندید دستتو رو خیلی شیک بگیرین به فرمون. با یه گوشتون هم تلفن @ یه خانم هم نرجیحا میبینید بیشتر لفت بدین اقا میزنه ماشینتون خاموش میشه ! اصلن یه وضی
دیگه عرض کنم خیلی حس میگیرین میخواین افه بیاین مویی رد کنین میزنی شترق ایینه طرف رو میزنی خخخخخخخخخ
http://roksana65.blogfa.com/ساناز فرهیدوش
وبلاگ خودشکوفایی
یار همراه
جلو یه ادم چاق بگین خیلی چاق شدم نه ؟
http://roksana65.blogfa.com/ساناز فرهیدوش
وبلاگ خودشکوفایی
دوست آشنا
این هایی ک میگم رو تو اردو هایی ک دوستانه رفتیم امتحان کردم :
1_ ساعت 4 ک همه خوابن ی تیکه یخ کوچولو برمیداشتیم و هرکی ب بغل خوابیده باشه میذاشتیم تو گوشش
2_دوست عزیزمون تو حموم بود ، در رو از پشت میبستیم و خیلی ریلکس از محل حادثه دور میشدیم.
3_اگر کفش پاش بود میرفتیم سریع بندش رو باز میکردیم ، ولی اگر نبود قشنگ بند هاش رو گره میزدیم
4_اگر کسی مهارت داشت ( من خودم خندم میگرفت ولی دوستان انجام میدادن ) تو خواب با چشم های بسته بلند بلند حرف میزد و کسی چیزی نمی تونست بهش بگه
5_ ( فقط برای دوستان بسیار صمیمی ) میرفتیم تو گوشیش یا تمام اهنگ های توش رو پاک میکردیم یا تمام مخاطب هاش رو . اگر هم وقت میداشتیم میرفتیم مخاطب هاش رو عوض میکردیم ( خیلی هم حال میداد )
6_ گوشیش رو با اهنگ زنگ موبایلش با ساعت های 3 و 4 و 5 صبح کوک میکردیم
7_(این مورد رو خودم بار ها انجام دادم ) تو سالن غذا خوری ب هرکی میرسیدیم میخواست بشینه از زیر پاش صندلی رو می کشیدیم
8_گاهی اوقات هم در نوشابش رو از قبل باز میکردیم توش نمک و فلفل میریختیم بعد محکم میبستیم
و
.
.
.
ویرایش توسط v.m 2020 : 12th July 2013 در ساعت 12:43 PM
![]()
جسمش زیر خاک قبرستان
روحش در اوج اسمان
صدایش در گوشمان
و
.
.
.
یادش همیشه در قلبمان
یار همراه
اقا یه روز رفتم سر کلاس در کسوت مربی گری به زمین دانشگاه برگشته بودم .
رفتم روی سن به طرف میز که رفتم کیفم رو نذاشتم روز میز اول رفتم پایین میز رو هل دادم عقب . بعد پایه های صندل ور چک کردم . چندتا سوزن ازرو صندلی به اصطلاح استادی در اوردم !!
در مقابل چشمان از حدقه در ماده دانشجویان و پاسخ به سوال از کجا فهمیدی استاد :::: منم روزی جای شما می نشستم بزنید زنگ رو !!!!!
ویرایش توسط ساناز فرهیدوش : 11th July 2013 در ساعت 11:44 PM
http://roksana65.blogfa.com/ساناز فرهیدوش
وبلاگ خودشکوفایی
یار همراه
این نشون میده شما هم میتونی از عوامل انحراف باشیاقا یه روز رفتم سر کلاس در کسوت مربی گری به زمین دانشگاه برگشته بودم .
رفتم روی سن به طرف میز که رفتم کیفم رو نذاشتم روز میز اول رفتم پایین میز رو هل دادم عقب . بعد پایه های صندل ور چک کردم . چندتا سوزن ازرو صندلی به اصطلاح استادی در اوردم !!
در مقابل چشمان از حدقه در ماده دانشجویان و پاسخ به سوال از کجا فهمیدی استاد :::: منم روزی جای شما می نشستم بزنید زنگ رو !!!!!
یواشکی جای تخمه و پوست تخمه رو عوض کنید طرف اومد دستشو ببره تو ظرف تخمه,دستش بره توی پوست تخمه های خیس![]()
کاربر اخراج شده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)