- این را نمیشود به همان مشكلات هویتی تعبیر كرد؟
ببینید ما در اینجا بحث روانشناختی و شخصیتی را مطرح میكنیم؛ به این معنی كه به خود شخص و ریشههای شخصیتیاش بازمیگردد. در واقع ساختار شخصیتی فرد بهگونهای شكل گرفته كه مشكلاتی را بهوجود میآورد. مثلاً فرض كنید كه تنبلی یكی از همین ویژگیهای شخصیتی است. یعنی وقتی به سابقه زندگی برخی از این افراد رجوع میكنیم متوجه میشویم كه در زمان دانشآموزی یا دانشجویی افراد درسخوانی نبودهاند. بعد كه وارد اجتماع شدند و وارد صفوف نخبگان شدند، تبدیل به یك عنصر گریز از مركز شده و ندای مخالف سر میدهند.
عقدهگشایی علیه جناح یا افراد مقابل نیز یكی دیگر از مشكلات شخصیتی است . عقدهگشایی یعنی اینكه در جایی فرد احساس شكست كرده است و در زمان دیگر با استفاده از اهرمهایی كه جامعه در اختیار او قرار میدهد، شروع به مخالفت میكند.
حسادت به افرادی كه در مقام بالاتر قرار گرفتند و ناتوانی از درك واقعیتها و اینكه نتوانند مقایسههای خوبی انجام دهند نیز در زمرهی علل شخصیتی و روانشناختی میگنجد. مثلاً در بسیاری از موارد این آدمها هیچوقت یك مقایسهی منطقی بین شرایط بعد و قبل از انقلاب انجام نمیدهند تا بفهمند كه چه تحول بزرگی در كشور ما اتفاق افتاده است، بلكه میآیند و شرایط ما را با كشورهای پیشرفتهی دنیا از نظر اقتصادی میسنجند. درحالیكه اگر شرایط ما را با كشورهایی كه در این منطقه قرار دارند و وضعیت مشابه ما را داشتهاند، مورد مقایسه قرار بدهند، آنوقت پی میبرند كه چه تحول عظیمی اتفاق افتاده است و چنین كاری را انجام نمیدهند؛كه این به ناتوانی فكری و ضعف حافظهی خود این افراد هم بازمیگردد.
فكر میكنم كه این پنج موردی كه در اینجا ما گفتیم، میتواند در مجموع پاسخ این سؤال رو بدهد كه چرا بعضی از نخبگانی كه در گذشته تابع یك نظام ارزشی و اجتماعی ویژهای بودهاند، گاهی ندای مخالف سر میدهند و از ارزشهای خودشان دور میشوند.







پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)