دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: همه چیز در باره فرضیه تکامل موجودات و آفرینش انسان (2 از 3)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #3
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض پاسخ : همه چیز در باره فرضیه تکامل موجودات و آفرینش انسان (2 از 3)


    3-6-نظریه سوم ، پذیرش هر دو نظر در قرآن :

    حضرت آیت الله مرحوم میرزا علی مشکینی از جمله این نظریه پردازانی است که در کتاب ،تكامل از نظر قرآن ادعا می کند که امكان برداشت هر دو نظريه از قرآن هست ،

    آیت الله مشکینی و توجیه هردو نظریه با قرآن :
    ایشان در این کتاب که پنج گفتار است ، که در گفتار نخست که تقریبا نیمی از کتاب است اختصاص داده است به توجیه اثبات فرضیه تکامل انسان با آیات شریف قرآن و از میان مطالب می توان فهمید که ایشان بدین سوی تمایل دارد که ما در اینجا این گفتار را بطور کامل نقل می کنیم :


    گفتار نخست از کتاب تکامل در قرآن نوشته حضرت آیت الله مشکینی :

    گفتار اول : در بیان متونی که می توان از آنها تایید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به “ انسان “ را برداشت کرد .

    استنباط از آیات قرآن

    1
    برخی آیات قرآن ، دلالت بر این امر دارند که آفرینش تمام موجوات زنده اعم از گیاه و حیوان و انسان از “ آب “ آغاز شده است مانند این گفته خداوند :
    وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ ( 30- انبیاء )
    و هرچیز زنده را از آب بوجود آوردیم

    آیه فوق دلالت بر افرینش همه موجوات زنده اعم از نباتات و حیوانات از جمله انسان ، از " آب “ دارد زیرا"جعل" ( قراردادن ) همان " خلق" ( آفریدن ) است ، پس اینجا قسمتی از عقاید قائلین به تکامل اثبات می شود و اگر منظور از آب را اینجا فقط نطفه و منی می گرفتیم ، موضوع شامل نبات نمی شد در حالی که آیه در بر گیرنده مفهومی کلی و عمومی است .


    2
    آیه ای دیگر که بیانگر همان مفهوم آیه سابق می باشد عبارت است از :
    وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ رِجْلَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمْشي‏ عَلى‏ أَرْبَعٍ يَخْلُقُ اللَّهُ ما يَشاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (45- النور)
    و خداوند تمام جنبدگان را از آب آفرید ، پس برخی از آنها بر روی شکم خود (خزندگان) و برخی بر دو پا و برخی از آنها با چهارپای خود راه می روند ، خداوند هر آنچه بخواهد می آفریند .

    تفسیر " آب" به نطفه جنس نر ، بر خلاف ظاهر آیه می باشد بنا براین آیه با این قول که منشاء پیدایش موجود زند ، آب مخلوط با "خاک" است که مواد مساعد حیات در آن دو وجود دارد بی انطباق نیست و بلکه رابطه نزدیکی بین آن دو می باشد و مقدم داشتن حیوانات "الماشی علی بطنه " ( خزندگان )‌ شاید به این علت باشد که معروفترین این نوع جانداران "ماهییها " هستند که نخستین موجودات زنده از لحاط زمان آفرینش می باشند وحیوات خزنده خشکی ، بعد از آنها پدید آمدند و منظور از "من یمشی علی رجلین " ( برخی بر دو پای خود راه می روند ) انسان و پرندگان و برخی انواع میمونها هستند .

    و همین آیه با آوردن عبارت کلی " علی رجلین " (بر دو پا) عقیده آنهایی را که انسان و سایر جانداران را دو نوع مستقل از هم می دانند باطل می سازد و همچنین کسی که منظور از " ماء" (آب) را درخلقت انسان ، " نطفه " میداند ، علاوه بر اینکه برخلاف ظاهر قرآن اندیشیده است ، افراد نخستین هر نوع جاندار را اعم از جنس نر یا ماده از کل افراد آن نوع جدا کرده است .


    3
    از آن جمله این گفتهء خداوند است :
    وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ ( 11- الاعراف )
    و همانا ما شما را آفریدیم و سپس شکل دادیمتان و سپس به فرشتگان گفتیم به آدم سجده کنید .
    ایه فوق از جمله بهترین آیات قابل استفاده برای اثبات این نظریه است زیرا خداوند در این آیه بیان می کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم ( به قرینه کلمه " ثم" ) او را به شکل انسان فعلی در آورده است ، سپس بعد از مدتها فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع اسنان کرده است


    بنا براین "خلق"یا آفرینش نخستین ، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن ( دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجو به عنوان یک " نوع " و یا "انواع " امکان نمی یابد و از این آیه چنین بر می آید که انسان دوره ها و مراحل خاصی را گذرانیده است :

    اول - مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان .
    دوم – مرحله بعد از پیدا کردن شکل " انسان " و پیش از انتخاب آدم از بین افراد .
    سوم – مرحله انتخاب آدم از بین آنها و بعد از آن ، امر کردن فرشتگان به سجود بر ادم و این مرحله در حقیقت ، همان بیان حال آدم است که در آینده خواهیم گفت .

    * به مرحله اول ، یعنی آغاز افرینش انسان و چگونگی آن و ماده اولیه خلقت او در آیات زیادی اشاره شده است که بیشتر آنها را انشاء الله خواهیم آورد از جمله آنها آیه زیر است :
    هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ طينٍ ثُمَّ قَضى‏ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى ( 2- الانعام )‌

    اوست که شما را از گل ( آب و خاک ) آفرید و سپس مهلتی مقرر کرد و مهلت قرر پیش اوست .


    چنانکه دیدیم خطاب آیه به"شما" یعنی " نوع انسان " است نه فرد فرد انسانها ، زیرا فردفرد انسان ها از خاک آفریده نشده اند اگر چه گاهی سخن از آفرینش فرد انسانی هم از خاک پیش آمده است .

    و اینکه می گوید "قضی اجلا " ( مهلتی مقرر کرد ) منظور این است که خداوند آفرینش و تکوین انسان را ، حتمیت و استواری بخشیده که مدت آن پیش خودش معلوم است و شاید هم ، این مدت همان مدت زمان فاصله بین آغاز آفرینش انسان از خاک تا تحقق تصویر و شکل دادن به انسان وتشکیل این نوع خاص از جانداران می باشد و همچنین می فرماید :
    إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طينٍ لازِبٍ ( 11 الصافات )
    ما شما را از گل چسبنده آفریدیم

    وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً ( 45- فرقان )
    او خداوندی است که از “ آب “ بشری آفرید و او را اصل نژاد و میاه تولید نسل انسان گردانید .

    تمامی این آیا وضع این نو، ( انسان ) را قبل از پیدا کردن شکل انسان بیان می کنند .


    * برای مرحله دوم یعنی بعد از شکل گرفتن ساختمان وجوی انسان و قبل از انتخاب " آدم " از بین افراد آن ، آیه ای که با صراحت آن را بیان کند نیافتیم ولی دو آیه زیر را می توان اشاره به این مرحله از آفرینش انسان دانست :

    الف – كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيه‏ ( 213- بقره )
    مردم همه گروه واحدی بودند ، پس خداوند ، پیامبران را به عنوان بشارت و بیم دهنده فرستا و همراه آنها " کتاب" را براستی و حق فروآورد تا در باره آنچه انسانها با هم اختلاف کرده اند حکم کند .

    اگر به اثبات نبوت برای"آدم" از همان آغاز هبوطش به زمین ، چنانکه از بعضی روایات بر می آید قائل باشیم ، دلات آیه بر مقصود ما واضح است ، زیرا چنانکه از ظاهر آیه معلوم می شود پیش از بعثت انباء زمانی برانسان ها گذشته است که آنها " امت " واحدی بودند و مفهوم واحد بودن مردم در آیه فوق چنانکه عده ای از مفسرین گفته اند و اخبار و روایات آن را تفسیر کرده اند – این است که مردم همه بدون مذهب و احکام آسمانی بودند و با عقلها ، اندیشه ها و فهم ها ی خودشان زندگی می کردند و پس آیه کاملا با منظور ما منطبق می شود

    و منظور از اختلاف اولی در آیه اختلافات مادی و دنیوی و تضاهای طبقاتی پیش از بعثت پیامبران می باشد که ناشی از حیات اجتماعی تمدن و اشتراک آنها در امور زندگی ( اولیه تضادها بعد از جامعه اولیهء واحد ) بوده است زیرا بعید است که مردمی انبوه و دارای خواسته ها و امیال مختلف در یک جا زندگی بکنند و در امور مادی و دنیوی خود دچار اختلاف نشوند .

    و منظور از "اختلاف دوم " [ دنباله آیه فوق در قرآن مطالعه شود] اختلافات و تفرقه های دینی و اعتقادی با انشعاب های مذهبی ناشی از اختلاف در کتاب خدا ، بعد از بعثت انبیاء و نزول کتاب است


    چنانکه از جملات بعدی این آیه بر می آید ، ضمیر کلمه " فیه " ( در آن ) در بیان"اختلاف" اولی به موصولی که مراد از آن " امور دنیوی و اقتصادی" است و ضمیر " فیه" در بیان " اختلاف" دوم به "کتاب" یا " حق " بر می گردد. بنا بر این ، خداوند در آیه « وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ» (24- الفاطر ) (هیچ امتی نیست جز اینکه پیامبر بیم دهنده ای برای هدایت آنها آمده است .) و وضع جامه ها را بعد از اختلاف نخستین بیان کرده و به امر کلی وعمومی بعثت انباء و نزول کتاب “ بر هر قومی و ملتی اشاره می کند .


    ب - وَ ما كانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فيما فيهِ يَخْتَلِفُونَ ( 19- یونس )
    و مردم جز امت واحدی نبودند پس دچار اختلاف و پراکندگی شدند و پیش از سخن پروردگارت ، سخنی نبود تا بین آنها در باره آنچه در آن اختلاف داشتند حکم کند .
    ظاهر آیه با آیه قبلی ، هدف مشترکی دارد و مراد از یکی بودن مردم ، این است که آنها ، به سرخود و به امید و اقتضای فطرت وغریزه اولیه شان رها شده و هیچ گونه مذهب و آئینی که وظایف و تکلیف برای آنها معین سازد ، نداشتند .

    مسئله اختلاف که در این آیه آمده به عقدیه من ، خواه منظور اختلاف در معنی اول و یا دوم باشد ، فرقی نمی کند اگرچه به معنی اول گرفتن بهتر است ، زیرا اگر منظور آیه اختلاف در معنی دوم آن باشد باید جمله ای مانند : " فبعث الله النبیین بالکتاب و الشرایع فاختلفوا ... " (

    پس خداوند پیامبران را با کتاب و قوانین مذهب فرستاد پس آنگاه اختلاف کردند ...)را در تقدیر بدانیم . بنا بر این آنچه را که با آیه سابق منطبق دانستیم با این آیه نیز می توان مطابقت داد بر این اساس مفهوم جمله "ولولا کلمه" همان سنت جاریه خداوند است مبنی بر اینکه خداوند هیچ امتی را قبل از فرستادن رسولی به سوی آنها ، نابود نمی کند چنانکه می فرماید :
    َ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً (15- الاسراء )
    و ما عذاب نمی کنیم تا اینکه پیامبری بفرستیم

    بلی اگر مراد از اختلاف ، اختلاف آنها در کتاب و دین بود ، مراد از آن عدم تعجیل در عذاب و نابود ساختن آنها بدون هیچ مهلتی می شد زیرا خداوند پیش از آیه وعده مهلت دادن به تبهکاران و مجرمان را داده است ، چنانکه می فرماید :
    وَ ذَرْني‏ وَ الْمُكَذِّبينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَليلاً ( 11- المزمل )
    مرا با منکران و تکذیب کننگان که صاحبان ناز و نعمتند واگذار ( خود دانم که چه کنم ؟) و به آنها اندکی مهلت بده


    فَمَهِّلِ الْكافِرينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً ( 17- الطارق
    به کافران مهلت ده و آنها را فرو گذار فروگذاشتنی

    وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ ( 12 – یونس )
    و اگر خدا در کیفر دادن به عمل زشت مردم به مانند تعحیل و شتاب در پاداش اعمال نیک شتاب می کرد ، مهلت زندگیشان به پایان می رسید همه محکوم مرگ و هلاکت می شدند

    فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ ( 35- احقاف)
    پس پایداری کن ، بهمانگونه که پیامران اولوالعزم پایداری کردند و در باره آنها شتاب مکن


    3
    و دیگر آیه زیر در این مورد قابل توجه است :
    وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ
    فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ(29– الحجر )

    و آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشک که از لجن تیره رنگ ریخته شده است می آفرینم پس آنگاه که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم در پیش پای او سجده کنان بیفتید .

    بدیهی است که مرا از " بشر" در این آیه کل "نوع" اوست نه یک فرد خاص از آن و تنوین "بشرا" تنوین نکره نیست بلکه تنوین اعراب است ، مانند این قول شاعر :
    اسد علی وفی الحروب نعامه
    برمن شیر است و لی در جنگها شتر مرغ
    و دلیل آن اینست که بیان چگونگی آفرینش انسان در آیه مزبور درست بهمان گونه است که در آیات سابق در باره " نوع" و "طبیعت " او بیان شده است
    ممکن است برخی اشکال کنند که : برگشت دو ضمیر مجرور در جملات "نفخت فیه " و "فقعوا له " به " بشر " مذکر درآیه ، دلالت آن را فقط بر " آدم " معلوم می کند ، بنا براین اشکالی ندارد که بگوئیم : کسی که روح در او دمیده شده و فرشتگان امر به سجد در برابر او شده اند همان " آدم " است .
    در جواب باید گفت : بعد از اینکه با مطالعه بسیار از آیات معلوم شد که آنچه از گل و لجن تیره ( طین و حماء‌ مسنون ) آفریده شده ،همان نوع " انسان " است ، بکار بردن ضمیر اشکالی وارد نمی کند وآیه مزبور مانند این آیه سورةاعراف می شود که خداوند می فرماید :
    وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ
    و ما همانا شما را آفریدیم وسپس شکل دادیمتان ...

    پس معنی ایه مورد بحث ما نیز چنین میشود که " وقتی نوع انسان را آفریدم و در آدم که فردی از انست روح دمیدم ، در برابر او به سجود بیفتید ... "




    4
    و آیه زیر:

    إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ خَالِقُ بَشَرًا مِّن طِينٍ فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ(72و 71- ص )
    آنگاه که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشر را از گل می آفرینم ، پس وقتی او را ساخته و پرداختم و از روح خود در اودیمیدم ، در برابر او به سجد بیفتید .
    این آیه نیز مانند آیه سابق آفرینش انسان را از گل که در این آیه توصیف منتسب به بشر است تاکید می کند و این گونه توصیف در بسیاری از آیات منسوب به نوع انسان است پس این امر قرینه دلالت بر اینست که مراد از بشر در اینجا " انسان " یعنی نوع و طبیعت کلی اوست نه فرد بخصوصی و برگزیده مانند " آدم "
    بنا براین دلالت آیه مزبور به قول دوم یعنی به نظریه تکامل بیشتر و واضح تر است و اینجا تسویه ( جمله ء " سویته " ) تقریبا به معنی جاری ساختن انسان در مسیر تکامل است تا اینکه به صورت انسان درآمده و آماده " نفخ روح " در معنایی که سابقا شناختیم ،گردد.


    5
    و آیه :
    الَّذِى أَحْسَنَ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِينٍ ثُمَّ سَوَّئهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ ( 7-9 السجده )
    خداوندی که هر چیزرا به نیکوترین صورت بیافرید و آفرینش انسان را از گل ( آب و خاک ) آغاز کرد ، سپس خلقت نسل او را بر اساس آنچه از آب بی قدر جدا می شود قرار داد و سپس او را بیاراست و از روح خود در او دمید .


    اگر بگوئیم در آیه فوق مراد از " بدء خلق الانسان و ... الخ " آغاز آفرینش آدم و سپس آراستن و شکل دادن اوست ، بنا براین آیه ، قول نخستین ( استقلال انسان ) را تائید می کند ، ولی می توان گفت منظور آغاز آفرینش هر موجود زنده و سپس حرکت دادن آن در مسیر تکامل و آراستن و شکل دادن او به صورت " انسان " و سپس نفخ روح خدا( عقل ) در او می باشد ، اینست که بعدا می فرماید :
    وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ (23- الملک ) الخ


    و برای شما گوش و جشم و دلها قرار داد .
    و این یکی درست تر است ، زیرا در جای خود می گوید : ثم جعل نسله ( سپس نسلش را آفرید از ... ) یعنی بقای نسل نخستین مخلوق از هر نوع و گروه جانداران که باشند ، بوسیله تناسل و آفرینش از " ماء مهین " [ مراد، آب " منی " است که مایه ادامه نسل تمام جانداران است ] ( آب پست و بی قدر باسیر تکامل تدریجی تا رسیدن به " " تسویه " ( اراستگی و تکامل شکل طاهر ) صورت می گیرد


    در کل می توان گفت که آیات فوق - چنانکه از متن آنها ظاهر است - سیر تکامل انسان را در سه یا چهار مرحله بیان می دارند : آفرینش او از گل ، بقای نسل او با تولید مثل تا به صورت " انسان " در آمده و روح در او دمیده شود و سرانجام مرحله بعد از نمفخ روح در او.


    و کلمه " ثم " در آیات مذکور برای بیان تحقق فواصل زمانی بین دورانها و مراحل تکامل می آید و " سلاله " هر چیزی است که از چیز یا چیزهای دیگر برگزیده و جدا شود و " ماء مهین " عبارت از آب منی است که از هر دو جنس نر و ماده بیرون می آید .

    بدیهی است که مراد از " سلاله " در این آیه ، جانوران بسیار کوچک داخل منی هستند که موجود زنده از آن بوجود می آید ( اسپرماتوزوئید و – اوول )
    بعید نیست که نفخ روح در اینجا به معنی اعطاء مقام پیامبری و دانش ( علم الاسماء ) به انسان و تجهیز او با عقل باشد و اطلاق " روح " به علم و معارف حقه ، صحیح و وارد است زیرا روح مایه نخستین و وسیله زندگی است و آن بر دو قسم است : روح جسدی یا روح جسمها که سبب حیا و زنده بودن جانوران است و روح نفسانی که عبارت از دانشها و معارف دینی است که درونها یا خنیشتن های انسانی ( نفوس ) را زنده نگه می دارند و این گفته خداوندکه :
    وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ( 52- الشوری )
    و بدینگونه به تو " روحی" از امر خودمان ، وحی کردیم
    که منظور از " روح " را در آیه ، کتاب خدا و دین و احکام آن دانسته اند


    و همچنین می فرماید :
    يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ (15– غافر )
    خداوند ، روح را از امر خود بر هر آنکه بخواهد از میان بندگان خود القاء می کند .

    يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ ( 2- النحل )
    خداونذد ، فرشتگان را با " روح " بر هر آنکه بخواهد از میان بندگانش، فرو می آورد.

    وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه‏ ( 22- المجادله )
    و خداوند آنها را با روحی از خود ، یاری کرد
    هَلْ أَتىَ‏ عَلىَ الْانسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيًْا مَّذْكُورًا إِنَّا خَلَقْنَا الْانسَانَ
    مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعَا بَصِيرًا إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ
    إِمَّا كَفُورًا(3) ( 1و 3 – الدهر )

    آیا بر انسان روزگارانی نگذشت که چیزی شایسته یاد کردن نبود ، ما او را از آب نطفه دهم آمیخته خلق کردیم تا او را بیازمائیم ، پس او را شنوا و بینایش ساختیم ، ما راه به او نشان دادیم حال ، خواه هدایت پذیر شود و شکر این نعمت گوید و خواه کفران ورزد ( او آزاد است )

    کلمه " هل " ( آیا) در آیات مذکور برای استفهام تقریر است یعنی می گوید در حقیقت " روزگارانی بر انسان گذشت است ... » اینست که برخی از مفسرین آن را به معنی " قد " ( به تحقیق ) گرفته اند .
    و اینکه می گوید : لَمْ يَكُن شَيًْا مَّذْكُورًا ( چیزی قابل ذکر نبود ) یعنی در حقیقت چیزی غیر قابل ذکر بود زیرا نفی در کلام متعلق به قیود مندرج در آنست لذا آیه مزبور چنین معنی می دهد که این نوع ( انسان ) در مرحله خاصی از تاریخ ، یک موجود بی نام و نشان و نا شناخته بوده است پس مفاد آیه بر نوع " انسان " از آغاز شکل یابی بعد از تحول و تکامل از نوع پیش از خود ، دلالت دارد تا اینکه سر انجام موجودی شناخته شده و قابل ذکر گردید
    و نیز بدیهی است که مراد از " مذکور نشدن " ، بی نام و نشان بودن و عدم ذکر انسان ، نزد ملائکه و جهان ماورائی است ، و الا در این موقع ، از میان موجودات زنده ، جانوران ذی عقل نبودند تا انسان در بین آنها مذکور و مطرح باشد


    و در برخی روایات و اخبار آمده که :

    یا بن آدم اذکرنی فی ملاء کاذکرک فی ملاخیر من ملاء الآدمیین
    ای فرزند آدم مرا یاد کن در میان جمعت تا ترا یاد کنم در جمعی بهتر از جمع آدمیان

    اینجا می توان گفت از " انسان " نخستین بار در جمع فرشتگان یاد شده است خواه زمانی که آنها ( افراد نوع انسان ) قبل از انتخاب آدم در زمنین مرتکب فساد و خونریزی شده بودند و خواه زمان قبل از تولد آدم و یا در زمان انتخاب و برگزیدگی او و اعطاء مقام نبود یا دانشت به او ، پس در این موقع است که انسان در ملاء اعلی " ( جهان فرشتگان ) شناخته می شود و فرشتگان از او به بزرگی و عظمت یاد می کنند .

    بهر حال ، انسان ، روزگارانی را از تاریخ سپری کرده اکه در آسمان و نزد فرشتگان والای خدا ناشناخته بوده است ، و در این مدت ، مسیر تغییر و تحولی را از یک نوع به نوع دیگر پیموده تا به صورت " انسان " فعلی بر آمده است و " حین " مدت زمانی است اعم از کم یا زاد و گاهی نیز به معنی " مدت طولانی گرفته انف و " دهر " به معنی زمانی طولانی است که آغاز و انجام ندغاشته باشد ( زمان مطلق تا بی نهایت )

    ممکن است برخی گویند : چه اشکار دارد که بگوئیم اینجا منظور از انسان همان " آدم" است و زمانی را که او در آن مذکور و مطرح نبوده است ، همان زمانی بدانیم که او قطعه گلی چسبنده و " صلصال کالفخار" ( گل خشک سفالی ) و کلا پیش از زندگی یافتن و نفخ روح در او بوده است ؟ یا بگوئیم که منظور آیه طی مراحل آفرینش انسان از نطفه و علقه و مضغه تا ولادت ( مطابق قول اول ) می باشد .

    در جواب باید گفت که هر دو احتمال فوق یعنی اراده کردن فرد خاص از نوع انسان و همچنین کنار گذاشتن افراد دیگر آن خلاف ظاهر آیه است و منحصر ساختن " انسان " به " آدم " یا بیرون کردن سایر افراد از مفهوم " نوع " امر باطل و نادرست است .

    و چنانکه از مفهوم آیه مذکور بر می آید ملائکه اگرچه اسم " بشر" و" انسان " را قبل از اینکه خداوند ، افرینش این نوع مخلوق را آغاز کند ، شنیده بودند ، ولی انسان با اوصاف، خصوصیات کارهای زشت و زیبایش برای آنها ناشناخته بوده است و آنها بعد از اینکه فساد و خونریزی افراد انسانی را می بینند و بعد از اینکه خداوند در جهخان بالا اعلام می کند که می خواهد جانشین در زمین قرار دهد ، پی به صفات و خصوصیات او می برند .

    و نیز آیات سورة " حجر " دلالت بر این امر د ارند که خداوند وقتی فرشتگان را از آفرینش بشر آگاه کرده پیش از آن ، نه تنها اطلاعی از کیفیت و صفات آدمی نداشتند ، حتی اسم و عنوان هم از او نشنیده بودند چنانکه می فرماید :
    وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ ...وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمَْاءَ كلَُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئكَةِ... قَالُواْ سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الحَْكِيمُ(32)

    قَالَ يََادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَْائهِِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَْائهِِمْ قَالَ ...وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِيسَ أَبىَ‏ ... ( 30تا34- بقره )

    و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت من در روی زمین جانشینی قرار می دهم ، ژگفتند : آیا کسی در آن قرار می دهی که فساد کند و خون ها بریزد ... و خداوند به آدم ، تمامی اسم ها را آموخت و سپس آنها را به ملائکه عرضه کرد ... گفتند ما علمی نداریم ( چیزی نمی دانیم ) همانا تو خود دانای رازها و نهان هایی ... و گفت ای آدم آنها را از اسم های آنها آگاه کن پس آنگاه که آدم ، آنها را از اسمهای آنها آگاه کرد گفت ... و آنگاه که به فرشتگان گفتیم به آدم سجد کنید پس همه سجده کردند به جز ابلیس ....)


    آنچه از آیات به وضوح بر می آید ، اینست که اعلام اینکه خداوند انسان را به عنوان خلیفه انتخاب کرده ، بعد از پیدایش افراد انسان در روز زمین بوده و بلکه بعد از زشتکاریها و قتل و خونریزهایی که انجام داده بودند . اینست که فرشتگان وقتی سخن خداوند را مبنی بر اینکه امر می شنوند ، اعتراض می کنند ، بنا براین اننسان قبل از اعلام انتخاب آدم به جانشینی بر فرشتگان شناخته شده بودة ، به طوری که می توان گفت آنچه قبل از انتخاب آدم حاصل شده است ، علم فرشتگان به خصوصیت انسان می باشد اگرچه اسمی از آن نبرده و از حال او سخنی نمی گفته اند و موقع انتخاب او به عنوان خلیفه و جانشین است که به سخن می آیند و از او بدینگونه که در آیه دیدم یاد می کنند .
    بهر حال انسان در مرحله ای از زمان چیزی نمی گفته اند و موقع انتخاب او به عنوان خلیفه و جانشین است که به سخن می آیند و از او بدینگونه که در آیه دیدم یاد می کنند .


    بهر حال انسان در مرحله ای از زمان چیزی غیر مذکور ( بی نام و نشان و ناشناخته ) بوده ، سپس با تمام صفات ، خصوصیات و رفتارهلایش قابل ذکر و شناخته شد.
    بنا براین ، عبارت " انا خلقنا " ی خداوند ، آنچه را که قبلا برای ما مبهم بود ، بیان می کند ، خداوند در این سخن چگونگی آفرینش اننسان را از آغاز آن تا رسیدن او به مرحله " مذکوریت و معروفیت " ( چیزی نام برده و شناخته شده ) ، شرح می دهد ، و مراد از " نطفه " نیز همان " آب" به طور مطلق و یا آبی اندک است ، چنانکه در


    خطبه 48 نهج البلاغه نیز آمده است :
    و قد راءیت ان اقطع هذه النطفه الی شرذمة منکم موطنین اکناف دجله
    و صلاح دیدم که از این آب ( فرات ) بگذرم و به سوی عده ای از شما مسلمین که ساکنان اطراف دجه اند رهسپار شوم .

    و در خطبه 59 در باره خوارج می فرماید :
    مصارعهم دو النطفه – والله لایفلت منهم عشره و لا یهلک منکم عشره
    قتلگاه آنان این طرف آب است ( رودخانه نهروان ) سوگند به خدا ، ده تن از آنان از کشته شدن نجات نمی یابند و ده نفر هم ار شما هلاک نمی گردد.
    و " امشاح " جمع " مشج " ( با دو فتحه ) یا " " مشیج " به معنی " درهم آمیخته " است پس " امشاج " یعنی آمیخته ها .

    و می توان گفت که آوردن چنین صفتی برای " نطفه " در حقیقت توصیف متعلق و محتوای آنست یعنی اجزاء و مواد آن درهم آمیخته می باشد و این اشاره به زیادی مواد و آمیختگی آنها با همدیگر است .

    پس چنانکه گفتیم معنی " نطفه" در ایه مزبور " آب " است که مواد و اجزاء بهم آمیخته داخل آن ، آن را به صورت گل و لجن ریخته شده ( حماء مسنون ) در آورده بودند و از همین ماده اولیه حیاتی ، ابتدا سلولها و بعد ، انواع جانوران نخستین و بعد حیوانات بالاتر و ... پدید آمده اند .
    و " ابتلاء‌" یعنی آزمایش و در تفسیر المیزان چنین آمده که : "ابتلاء" به معنی دگر گونی و تحول یا انتقال یک چیز از حالتی به حالت دیگر و از شکلی به شکل دیگر است مانند آزمایش طلا در بوته "


    و اینکه در صیغهء مضارع آورده ( نبتلیه = آزمایش می کنیم ) دلالت بر ادامه و استمرار دارد ، یعنی ابتلاء امری است که بطور پیوسته از آغاز خلقت انسان از گل تا آنجا که شنوا و بینا ( سمع و بصر ) شده ، ادامه داشته است و پایان ابتلاء ( آزمایش ) که اینجا درست به معنی ( تکامل تدریجی ) است شنوا و بینا ساختن او یا در حقیقت ، دادن آگاهی و شعور به اوست ، تکوینی بودن او را چنانکه از تفسیر مزبور بر می آید نشان می دهد .
    و نیز می توان گفت که مراد از گفته خداوند که " فجعلناه سمیعا بصیرا ( پس او را شنوا و بینا ساختیم ) اینست که خداوند او را نیرو " عقل " و اندیشه داد ، زیرا چشم و گوش ، دو سمبل و وسیله ء دریافت نیروی عقلانی و ادراکات است و بدیهی است که مراد خداوند خود چشم و گوش یا حنواس بینائی و شنوایی نیست ، زیرا آندو را همه حیوانات دارند .

    بنا بر این آیه مزبور کاملا این مفهوم را می رساند که خداوند انسان را پیش از اینکه آدم از میان افراد آن به جانشینین خدا لانتخاب شود نیروی عقل و شعور و آگاهی داده است واینکه می فرماید : إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ... ( به او راه نشان دادیم ...) منظور ، هدایت او به راهی است که منتهی به " الله " می شود و دارای سه بعد :‌عقاید درست ، اخلاق فاضله و عملهای صالح است و این همان راهی است که ضامن سعادت و نیک بختی پیماینده اش بود و او را تا به خدا و کسب خشنودیهای او می رساند .


    و مفاد کلی این سخن ، دادن دین و قانون شرع به انسان ، یا انتخاب او به پیامبری یا جانشینی و حجت بودن او بر اهل زمانش .
    *


    تمامی آتنچه گفتیم ، در بیان معنی و مفهوم آیات شریفه از جهت تطبیق آنها بر نظریه تکامل بود . اما معتقدان به قول اول ( آفرینش مستقل آدم بدون تکامل ) ، ان را چنین تفسیر می کنند که مراد از انسان ، افراد این نوع ( فرزندان آدم ) است که بعد از پیدایش اعجازی و ناگهانی نخستین فرد آن ( آدم ) بوجود آمدند و منظور از " نطفه " ، منی است و " امشاج" ( درهم آمیخته ها ) به معنی ماده حاصل از اختلاط منی مرد و زن است و با هر یک از آب ها آمیخته و مرکب از مواد مختلف می باشد .
    و مراد از ابتلاء یا آزمایش را تغییرات و دگر گونی های رحمی از نطفه تا علقه و ... و تا رشد و اعطای عقل و دین و حکمت و ... می دانند
    البته ، این گونه توجیه آیه ، بعید به نظر نمی رسد ، ولی اشکالات زیر را در بر دارد :


    اولا لفظ "انسان " در دو آیه دو معنی متفاوت دارند ، در حالیکه موضوع آن دو یکی است ، یعنی اولی را باید به معنی نوع و طبیعت گرفت و دومی را به معنی افراد .


    ثانیا لازم می آید که
    لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا 1- الدهر )
    به معنی اصلا چیزی نبود تا مذکور شود
    باشد و قبلا دانستیم که این معنی بر خلاف ظاهر آیه است


    ثالثا
    اختصاص دادن کلمه " انسان " دوم به افراد واستثنا کردن آدم و حوا ، برخلاف معنی کلی و عام کلمه " انسان " است زیرا بنا براین قول ؛ آدم و حوا از نطفه به وجود نیامده اند .





    7

    قُتِلَ الْانسَانُ مَا أَكْفَرَهُ مِنْ أَىّ‏ِ شىَ‏ْءٍ خَلَقَهُ مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَه
    ثمُ‏َّ أَمَاتَهُ فَأَقْبرََهُ ( 17- 12 عبسی )
    کشته باد انسان ، چه چیز او را کافر ساخت ( چه ناسپاس است او ؟!) ، خدا اورا از چه چیزآفرید ؟ از آبی او را آفرید پس آنگاه اندازه اش معین و سپس راهش را هموار کرد و بعد او را بمیراند و به سرازیر گور رهسپارش ساخت .
    بدیهی است که منظور از لفظ " انسان " در این آیه نیز نوع خاص است ، آیه مانند آن : "ان الانسان لفی خسر " ( همانا انسان در زیانکاری است ) می باشد و مراد از " نطفه " آب یا منی است و تنوین آن دلالت بر نوع خاص از آن دارد
    و مراد از " تقدیر" اندازه گیری و بیان کمیت و مقدار چیز است و مفهوم " سبیل " ( راه ) در اینجا طریقه زندگی در دنیا و کمال و نیکبختی او در دو سرای می باشد .
    بنا بر این معنی آیه در صورتیکه " نطفه " را به معنی " آب " بگیریم چنین می شود که :
    خداوند نوع " انسان را از آبی مخصوص ( شاید همان آب آمیخته با گل و لای و عناصر زمینی با خاکی باشد که موجودات زنده از آن بوجود آمده اند ) آفرید ، پس بر او " مقدر ساخت که از حالتی به حالتی دیگر تغییر یابد ( تحول و تکامل ) تا اینکه به صورت و شکل " انسان " درآمد
    سپس خداوند متعال " راه " زندگی مادی و ادامه حیات را با دادن عقل و نیروی اندیشه و ادراک ، برای اوهموار ساخت واو را با فرستادن پیامبرانی از نوع خود او و ارسال دین و کتاب برای او ، به راه سعادت و تقرب به خدا و رسیدن به رضای پروردگارش رهنمون شد .
    ولی اگر بگوئیم که منظور از " نطفه " فقط " منی " است مفهوم " انسان " در آیه ، خاص " افراد " او می شوند نه " نوع " بنا براین در صورت اعتقاد به اینکه آدم و حوا بطور ناگهانی و با اعجاز خداوند در یک لحظه آفریده شده اند ، لازم می آید که معنی کلی " انسان " را محدود کنیم ف یعنی " آدم و حواء" را جزء مفهوم " انسان " ندانیم ، زیرا آن دو ثبق این اعتقاد از طریق زاد ولد و از منی بوجود نیامده اند .
    ولی اگر با وجود معنی کردن " نطفه " به منی " معتقد " معتقد به " تکامل " انسان باشیم ، هیچ استثنا و تخصیصی در مفهوم " انسان " نخواهد شد .






    8
    وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَنَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ثمُ‏َّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فىِ قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَمًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لحَْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الخَْالِقِينَ(14) ( 12- 14 المومنیون )
    و مکا محققا انسان را از گل خالص یا جزئی از گل آفریدیم پس آنگاه او را نطفغه گردانیده و درجای استوار رحم مادر قرارد دادیم ، آنگاه نطفه را علقه ( خون بسته ) وعلقه را پاره گوشت و باز آن را استخوان ساختیم و سپس بر استخوانها گوشت پوشاندیم پس از آن به آفرینش دیگر از او پرداختیم افرین بر قدرت کامل خداوند که بهترین آفرینندگان است .


    " سلاله " ( با ضم اول ) مانند کناسه و قلامه ، هر چیزی است که آن را از چیزی معین جدا بکنند ، چنانکه پیش از این نیز اشاره کردیم .
    ولی در مورد تفسیر " انسان‌" در این آیه مفسرین اختلاف کردهاند برخی گفته اند که مراد از آن فقط " آدم " پیامبر است و برخی دیگر منظور از آن را فرزندان آدم شمرده و شامل آدم و حوا ندانسته و برداشت گروه سوم چنین بوده است که مراد از " انسان " معنی حقیقی آن است یعنی نوع و طبیعت انسان و این عقیده ء آخر ، بر سایر اقوال در این مورد ترجیح دارد زیرا وقتی می توانیم معنی حقیقی کلمه را اراده کنیم دلیلی بر توجیه و تعبیر آن در خصوص فرد یا افراد ، وجود ندارد .
    بنا براین مفهوم آیه اولی اینست که خداوند نوع انسان را از چیزی که آن را از گل جدا کرده ، آفریده است که عبارت از همان عناصر زمینی ( خاک ) مخلوط با آب می باشد که ابتداء موجودات زنده تک سلولی و بعد انواع جانداران و سرانجام نوع انسان از آن پید امده است


    پس آیه فوق ( اولی ) از چگونگیی آغاز خلقت نوع انسان ، پرده برمی دارد .
    دو آیه بعد از آن حالی از بقای انواع از طریق مزاوجت و تولید نسل می باشد بنا براین معنی جمله " و جعلناه نطفه ..." چنین می شود که : ما در طول زمان ، بقای انسان را بر اساس تشکیل نطفه ، علقه ووو... قرار دادیم .


    و اما معتقدین به اینکه مراد از آفرینش انسان " گل" همان آفرینش آدم است ، ناچار می گویند که چون فرزندان ادم ( افراد انسان ) از آدم بوجود آمده اند و او هم از گل پدید آمده پس خلقت نوع انسان از گل کاملا صادق است و این نظر استاد طباطبائی در تفسیر سودمند " المیزان " می باشد که می گوید :
    " آنچه از ظاهر آیه بر می اید ، مراد از انسان همان نوع لاوست که شامل آدم وغیر او می گردد و منظور از " خلق " آفرینش نخستین است که آدم در آن از " گل" آفریده شده و سپس نسل او از طریق " نطفه " ادامه یافته است و آیه مزبور و آیات بعد از آن به همان معنی آیه و بداء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین ( 8- السجده ) ( و خداوند آفرینش انسان را از گل آغاز کرد و سپس نسل او را در چیزی جدا شده از آبی سست و بی مقدار قرار داد ، می باشد )


    این نظر دور از منظور آیه است و من تعجب می کنم که ایشان چگونه در تفسیر خودشان از آیه مزبور معنی " سلاله " را بکلی از قلم انداخته اند با آنکه خود ایشان معنی آن را اندکی پیش از این سخنشان از " مجمع البیان " نقل کردهاند ، ولی در توضیح معنی ایه آن را از نظر دور داشته اند ، اینست که موجب درهم آمیختگی تفسیر معنی آیه شده شده است ، در صورتیکه باید دانست که بین این گفته خداوند : " و لقد خلقنا الانسان من طین " ( و همانا انسان را از گل آفریدیم ) و این گفته اش " من سلالة من طین " ( انسان را از جزئی از گل آفریدیم ) فرق زیادی وجود دارد ، بنا بر این معنایی که ایشان کرده اند بر اساس عدم توجه به کلمه " سلاله" بوده است و بنا بر عقیده ایشان ، آدم از " سلاله " آفریده نشده بلکه از " طین " ( خود گل ) خلق شده است ، در صورتی که چنانکه دانستیم – انسان ، آفریده از " سلاله " ( جزئی از محتوا و عناصر یا مواد تشکیل دهنده گل ) می باشد .


    ( نگاه کنید به کتاب تکامل در قرآن ، نوشته حضرت آیت الله علی مشکینی اردبیلی ، ترجمه ق. حسین نژاد ، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی تهران ، بی سال و بی چاپ )‌
    توجه : مطلب ناتمام است لطفا در قسمت بعدی ادامه مطلب را حتما مطالعه فرمایید

  2. 2 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ده چیز مانع از ده چیز است!
    توسط Rez@ee در انجمن احادیث و آیات قرآنی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th June 2013, 05:10 AM
  2. ده چیز که مانع رسیدن به چیز های دیگر در زندگی میشود
    توسط artadokht در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th October 2012, 05:22 PM
  3. 10 چیز که مانع 10 چیز دیگر است!
    توسط parichehr در انجمن مطالب عمومی روانشناسی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd September 2012, 11:35 AM
  4. فایل: بازی هیجان انگیز پرونده قضایای اسرار آمیز – Mystery Case Files: Prime Suspects
    توسط آبجی در انجمن دانلود بازیهای رایانه ای
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th March 2010, 12:31 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •