دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شاعري پيشگام اما ناشناخته+ نمونه اشعار

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29857
    Array

    پیش فرض پاسخ : شاعري پيشگام اما ناشناخته+ نمونه اشعار

    نمونه‎‎هایی از اشعارپزشكيان :
    در روز‎های خلوت دلگیر برفی
    نام مرا
    بر شیشه سرد زمستان
    با آه‎ه‎ه
    بنویس!


    تاب نسیم و رقص ناب نسترن، من
    عطر‎تر باران و آواز چمن، من

    رفت آن شبان هم‎خانه هیهات بودن
    اشراق صبحْ‎آغاز و نور شب‎شکن، من

    دیری چو مرغ کورِ شب بودم دریغا
    گفتی که مُهر مرگ دارم بر دهن، من

    گردیده‎ام، گردیده‎ام، بسیار بسیار
    بر آتش حسرت، چو مرغ بابزن، من

    در من کسی می‎کند گور خود به ناخن
    وینم عجب هم مُرده من، هم گورکن من

    گندیدن است آری سزای ماندگاری
    کی داده‎ام بر ماندن مرداب، تن، من

    من ماهی آبِ توام ‎ای عشق، دریاب
    تا وارَهم زین رنج مرداب عَفَن، من

    رودم، بلندای سرودم، گرم و نارام
    پیچنده در غوغای سودای «شدن» من

    تا بولهب‎وارم نگندد تن به خواری
    بوجهل خود را کشته‎ام در خویشتن، من

    گم‎گشته در ظلمات خود بودم زمانی
    در وحشتستان درون، فریادزن من

    از سر مپرس، از پا مگو، نشناسم اینک
    پا را ز سر، در شادی خود یافتن من

    مهتاب شب، شب‎خوانی مرغان شنیدی؟
    شور تمام عاشقانم در سخن، من

    تا صبح رحمان سر زد از آفاق جانم
    صد کهکشان خورشید، گرمِ تافتن، من

    وینک سرآغاز گُلم، خون بهارم
    سرسبز من، پیروز من، گلگون‎کفن من

    تاب نسیم و رقص ناب نسترن، من
    عطر‎تر باران و آواز چمن، من


    خدعه می‎بارد از این ابر که بارانش نیست
    بوی خون می‎وزد، این عطر بهارانش نیست

    قفل بر حنجره شهر تو گویی زده‎اند
    که دگر ولوله نعره مردانش نیست

    دردمندان جهان در پی درمان رفتند
    درد ما چیست که امید به درمانش نیست؟

    واژگونی سزد آن کاخ که از بیخ بنا
    خشتی از راستی اندر همه ارکانش نیست

    به عیان پنجه به خون کرده فرو این جلاد
    شرمی از رنگ و ریاکاری پنهانش نیست

    روی این دیو پریچهر مبین کز همه ننگ
    لکه‎ای نیست که بر گوشه دامانش نیست

    به قصاص همه گل‎‎ها که برآشفت به باغ
    دست هر شاخه دراز است و گریبانش نیست

    ای‎بسا جان دلاور که به خون غلتیده‎ست
    خون اینان تو مپندار که تاوانش نیست

    باش تا شهر مصیبت‎زده بیدار شود
    که دمی بیشتر این شعبده مهمانش نیست

    آن‎که را خانه و شهر و در و کو زندان است
    بیم بی‎مونسی گوشه زندانش نیست

    گر بگیرند و ببندند و به دار آویزند
    نقش اندوه به چشمان پریشانش نیست


    تشویش
    چه غمناک و سردَرگریبان و خسته‎ست!
    چه سرخ است چشمانش
    -از گریه گویی-
    نسیمی که از مرز آگاهی خاک
    می‎آید امشب

    خدا را کدامین پرنده
    بر اندیشه باد پَرپَر زد امشب
    و بر غنچه سُربی سُرخ‎فام گلوله غزل خوانْد
    که این‎سان دلم شور دیوانگی دارد امشب؟


    تصویر
    پا تا به سرش جامه فولاد
    با آینه استاده برابر
    از هیبت تصویر
    شمشیر بر آیینه کشیده‎ست

    بگذار بجنگد
    بگذار که با خویشتن خویش بجنگد
    آنگاه که آیینه فروریخت
    بیگانه‎تر از او
    در خاک کسی نیست
    تنهاتر از او در همه افلاک کسی نیست


    درخت و باغ و بهارم! چه بر تبار تو رفت؟
    به باد وحشت توفنده برگ و بار تو رفت

    تو ذات جنگلی اما بلند و بالنده
    دوباره، چندی اگر رونق دیار تو رفت

    ز خون سرخ شقایق ـ شهید دشت ـ ببین
    سموم ظلم سیاهی که بر بهار تو رفت

    بسا نثار تو خون‎‎های بی‎دریغ شده‎ست
    نمی‎شود به دریغایی از کنار تو رفت

    تو را سلامت و مردان مرد بی‎تسلیم
    اگر به خندق تزویر تک‎سوار تو رفت

    اجابـت همه استغـاثه‎‎های سیـاه!
    بیا که عمر اسیران در انتظار تو رفت

    به کار توست همه دست و دیده و دل و جان
    مباد آن‎که بگویم ز دست، کار تو رفت

    مراست ظلمت اگر، پیرهن ببخش‎ای نور
    نمی‎شود به سیاهی در استتار تو رفت


    تنهایم و در جهان کس انبازم نیست
    صد شعله به دل دارم و آوازم نیست

    ای بال بلند، زین سکون شِکوه مکن
    با شبْ‎پرگان رغبت پروازم نیست
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  2. 2 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th March 2011, 09:40 AM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th August 2010, 09:23 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th July 2010, 10:25 AM
  4. مقاله: (هفت سين پيشرفت)efqm جايزه ملي مديريت پيشرفت ايران
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd January 2010, 08:30 AM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th October 2009, 05:06 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •