گریه بی اختیارم ترجمان سوگ اوست
چون نگریم زین مصیبت اختیار از دست رفت
گریه بی اختیارم ترجمان سوگ اوست
چون نگریم زین مصیبت اختیار از دست رفت
شاید ....
چو بد کردی نباش ایمن ز آفات /که واجب شد طبیعت را مکافات
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش
ولی آهسته می گویم الهی بی اثر باشد
شاید ....
وفا نکردی کردم جفا ندیدید و دیدم / شکستی و نشستم بریدی و نبریدم
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
شد از فشار گردون مویم سفید و سرزدشیری که خوده بودم در روزگار طفلیصائب
شاید ....
شب روان مست ولای تو علی / جان عالم به فدای تو علی
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)