دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 110

موضوع: چــند شـــعر از اســـتاد فریــــدونــــ مـــُشـــیـــریـــ

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #30
    کاربر حرفه ای
    رشته تحصیلی
    آب و خاک
    نوشته ها
    6,338
    ارسال تشکر
    36,121
    دریافت تشکر: 19,588
    قدرت امتیاز دهی
    34267
    Array
    *FATIMA*'s: جدید75

    پیش فرض پاسخ : چــند شـــعر از اســـتاد فریــــدونــــ مـــُشـــیـــریـــ

    زمان ...

    اگر چه شب ،
    شب روشن
    چراغ جان من است ؛
    گذر ز کوی " غروب "
    نه در توان من است !
    غروب ، می کشدم !
    به ریشه می زندم !
    ز پا می افکندم !
    چگونه غم نخورم ؟
    مرگ روشنایی را ،
    به چشم می بینم !
    غروب ، تنگی زندان ،
    غروب ، تلخی مرگ ،
    غروب ، درد جدایی
    غروب ، غصه و غم ،
    صدای گریه خاموش ،
    مویه و ماتم !
    غروب ، سایه ی غم های بیکران من است .
    شبم ، شکفته به دیدار و مهر یاران است
    شبم ز صحبت یاران ستاره باران است
    شب سیاه ، فراوان گذشته از سر من
    شبی که مرگ نشسته ست در برابر من
    شب سیاه تر از مرگ و سرخ تر از از جنگ
    که آنچه بر سر ما رفته نیست باور من
    - همان نکوتر ، کز نام آن کنم پرهیز
    وزان ملال ، ننالم به دوستان عزیز -
    بسا شبا ، که سفر می کنم ،
    سفر در خویش
    به دوردست زمان
    بسا شبا ، که گذر می کنم ،
    چو روح نسیم
    به بیکران جهان .
    بسا شبا که سکوت و ستاره همدم من ،
    نشسته ام به تماشای این رواق بلند .
    که دختران سخن ، از دریچه ی الهام ،
    مرا به صحبت شیرین خویش می خوانند .
    چه مایه ، لذت ناب است ، این نخفتن ها
    شب شکفتن ها
    به همزبان قلم از نگفته ، گفتن ها .
    شب و لطافت هستی ،
    شب و طبیعت رام
    دل از سرودن یک شعر تازه شیرین کام
    که خواب ، در رسد آرام و
    گستراند دام !
    سحر ، دوباره مرا می رباید از این بند
    سحر ، دوباره به من جان تازه می بخشند
    سحر ، درآمد روز
    سحر ، تولد نور
    سحر شکفتن ظلمت ،
    گریز تاریکی
    سحر تبسم مهر
    سحر طلایه صبح
    شکوه و شادی آغاز ،
    پویه و پرواز
    همیشه بانگ رهایی ست ،
    در فضای سحر
    غبار راه زمان را ز سینه می شویم
    چو برکشم نفسی چند در هوای سحر
    چو آفتاب برآید ،
    ز در درآید روز
    دوباره روشنی ایزدی شود پیروز
    به لطف نور ، سرآید زمان تاریکی
    من این میانه ،
    قلم برکشم ز ترکش مهر
    چو تیغ صبح ،
    در افتم به جان تاریکی !
    علف هرز چيست ؟!
    گياهى است كه هنوز فوايدش كشف نشده است
    ....
    بحث: زندگی با گیاهان دارویی


  2. کاربرانی که از پست مفید *FATIMA* سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •