پ
من چندبار توب و پا خورد تو بینی و صورتم.دوبارم نزدیک بود همونجا بیهوش بشم.بهترین لحظات عمرم توی دروازه بودش چه ذوقی داشت تمرین بعد شوت تو میگرفتی...
الان نزدیک سه یا چهارسالیه ازاون دوران خوش گذشته...
یه داستان نوشتم به نام " پژمان،عقاب اسیا " خوندیش؟درباره روزهای دروازه بانیمه البته قبل ویرایششه .
علاقه مندی ها (Bookmarks)