در روز جمعه به رزمندگان مىگفت: «غسل جمعه و نماز جمعه رافراموش نکنید.» همیشه در حال ذکر بود و ارتباطش با خدا قطع نمىشد.برادر شهید مىگوید: «هر وقت به دیدن ایشان مىرفتم، یا در حال خواندن زیارت عاشورا و یا نماز شب بودند.»همرزم شهید مىگوید: «در مواقع بیکارى ایشان به ما توصیه مىکردند: سورههاى کوچک قرآن را حفظ کنید. در کارهاى دسته جمعى شرکت مىکردند. با این که مسئول تخریب بودند، در مرتّب کردن آسایشگاه، شستن لباس و غیره کمک مىکردند و با این کاردیگران هم تشویق مىشدند.»به خواندن زیارت عاشورا بسیار تأکید مىکرد. مىگفت: «اگرنمىتوانید زیارت عاشورا را هر صبح بخوانید، بعد از نماز رو به قبله بایستید و به امام حسین(ع) سلام دهید. همیشه با وضو بود. قبل از هرعملیّات دستهاى خود را حنا مىکرد. مىگفت: «مىخواهم در زمان جنگ حنا کرده باشم.»همرزم شهید مىگوید: «در مقرّ تاکتیکى خود، همیشه پابرهنه بودند. مىگفتند: چون این جا نزدیک کربلاست، مجاز نیست که با کفش باشیم. پوشیدن کفش در این جا بىاحترامى به کربلاست.»همرزم شهید مىگوید: «در جبهه مراسم مختلفى برگزار مىکردند.
در صبح جمعه دعاى ندبه، زیارت عاشورا در صبح، خواندن هفت سوره قرآن هر شب و از ساعت ۷ تا دوازده شب مراسم سینهزنى ونوحه خوانى. اوایل براى ما بسیار سخت بود، چون مکان خواب وغذا خوردن و برگزارى مراسم یک جا بود، ولى بعد عشق مىورزیدیم. اگر کسى اعتراضى داشت، شهید آراسته او را ارشادمىکرد. او را به مکانى خلوت مىبرد و امر به معروف مىکرد.»






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)