دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: داستانهای پند آموز کوتاه از زندگی امام موسی کاظم علیه السلام

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #13
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض جذب مخالفین با رفتار اسلامی بجای رفتار خشن

    جذب مخالفین با رفتار اسلامی بجای رفتار خشن

    ارشاد و اعلام الورى:

    يكى از بازماندگان عمر بن خطاب در مدينه موسى بن جعفر عليه السّلام را اذيت ميكرد هر وقت ايشان را ميديد دشنام ميداد و ناسزا به على عليه السّلام ميگفت. روزى يكى از اطرافيان امام عليه السّلام عرضكرد: اجازه ميدهى اين تبهكار را بكشم. امام عليه السّلام او را بشدّت از اين كار بازداشت.
    از كار آن مرد جويا شد گفتند: در اطراف مدينه زراعت ميكند بجانب او رفت و او را در مزرعه‏اش يافت با الاغ خود وارد زراعت او شد، مرد عمرى فرياد زد زراعت مرا لگد مال مكن ولى امام همان طور سواره روى زراعت ميرفت تا باو رسيد از مركب پياده شده نشست با صورتى گشاده و خنده باو فرمود: چقدر خرج اين زراعت كرده‏اى؟ گفت: صد دينار.
    فرمود: چقدر اميد دارى حاصل بردارى. گفت: خبر از غيب ندارم.
    فرمود: از تو پرسيدم چقدر اميدوارى حاصل بدهد. گفت: اميدوارم دويست دينار حاصل بردارم. امام عليه السّلام كيسه‏اى كه محتوى سيصد دينار طلا بود در اختيار او گذاشت. فرمود: زراعت تو نيز بجاى خود هست خداوند آنچه اميدوارى حاصل بتو خواهد داد.
    عمرى از جاى حركت كرده سر امام را بوسيد خواهش كرد از خطايش چشم بپوشد. امام عليه السّلام لبخندى زده برگشت.
    وقتى امام بمسجد رهسپار شد در آنجا ديد عمرى نشسته همين كه چشم او بموسى بن جعفر عليه السّلام افتاد گفت: خدا ميداند مقام امامت را بكه بسپارد. اصحاب امام دور او جمع شده گفتند: تو قبلا بر خلاف اين رفتار ميكردى. گفت اكنون شنيديد چه گفتم، شروع بدعا براى موسى بن جعفر نمود با او دعوا كردند او نيز
    با آنها نزاع كرد.
    وقتى موسى بن جعفر عليه السّلام بمنزل برگشت باطرافيان خود فرمود: كدام كار بهتر بود آنچه شما تصميم داشتيد يا آنچه من انجام دادم؟ من او را براه آوردم با همان مبلغى كه ميدانيد و جلو شرّ او را گرفتم (شما ميخواستيد او را بكشيد).
    گروهى از اهل علم گفته‏اند كه موسى بن جعفر از دويست تا سيصد دينار بمردم كمك ميكرد كيسه‏هاى دينار موسى بن جعفر مثل زده ميشد.

  2. 4 کاربر از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستان های کوتاه و پند آموز
    توسط diamonds55 در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 299
    آخرين نوشته: 7th October 2014, 11:45 PM
  2. داستان های کوتاه و پند آموز و زیبا(حتما بخوانید)
    توسط shabhayebarare در انجمن داستان های کوتاه
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 9th April 2013, 02:57 AM
  3. صحبت هایی کوتاه از نصرتی( فردوسی پور مرا نابود کرد )
    توسط NameEly در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 6th November 2011, 03:21 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th June 2010, 11:32 PM
  5. فردوسی پور: فوتبال نقشی در زندگی ام ندارد
    توسط ØÑтRдŁ§ در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th October 2009, 05:43 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •