در ادامه بررسی های اولیه لایحه تأسیس استان سرسبز و تاریخی گلستان در مجلس شورای اسلامی که در جلسه یکصد و سی و چهارم به تاریخ 20 مهر ماه 1376خ مصادف با 9 جمادی الثانی 1418ق در دوره پنجم و به صورت علنی به ریاست آقای علی اکبر ناطق نوری برگزار گردید. یکی از دیگر مخالفین این لایحه، هاشمی زاده بود که خود صحبت نکرد و وقت خود را در اختیار مخالف معروف خانم زهرا پیشگاهی فرد قرار داد و وی متن خود را چنین قرائت کرد:« ... من با اجازه مجلس محترم مایل هستم به عنوان یک جغرافی دان سیاسی از دید جغرافیای سیاسی که به اعتقاد من تقسیمات کشوری بخشی از یک فعالیت در رشته تخصصی من هست صحبت بکنم. صحبتم را با این سوال آغاز می کنم که توجه نمایندگان محترم را به این نکته جلب کنم که راستی چرا همه تقسیم شدنها در استانهای مرزی ما تفاق می افتد؟ یعنی درست همان استانهایی که زمینه های همگرایی و واگرایی قومی و مذهبی در آنها می تواند وجود داشته باشد آیا به تاریخ سیاسی ایران با دیدی جغرافیایی توجه کرده ایم؟ ... ما باید احساس خطر بکنیم کشور ما با کشورهای دیگر بسیار بسیار متفاوت است. تمام مناطق واگرا در کشور ما در نواحی مرزی هستند. بنابر این در این دوره تحول تاریخ اجتماعی بشری که قومیت ها حرف اول را می زنند و موضوع قوم گرایی در همه جهان من جمله ایران آشکار یا پنهان طرح است چگونه می توان این نوع تقسیمات را پذیرفت؟ ... یکی از راههای تقویت هویت ملی بر هویت منطقه ای در کشور ما جلوگیری از تکه تکه شدن استانهای مرزی است ... علاوه بر همه اینها در نهایت با توجه به کمی وقت علی رغم اینکه 30 دلیل وجود دارد(حداقل از دیدگاه جغرافیای سیاسی) بر اینکه تقسیم استان مازندران درست نیست من اشاره می کنم به نقشه تقسیمات کشوری در 1285 که ما در آن سال می بینیم که کشور به شش بخش یا شش ایالت تقسیم شده بعد از آن وقتی که تقسیمات کشوری بعدی را انجام می دهند استان(ولایت) استرآباد را لحاظ می کنند اما بلافاصله بعد تجدید نظر می کنند و در تجدید نظرهای بعدی دوباره این استان را حذف می کنند و به استان مازندران ملحق می کنند و این مسأله تا آخرین تقسیمات کشوری ادامه پیدا می کند ...
پس از پایان یافتن وقت ایشان آقای سید رضا اکرمی به عنوان موافق به قرائت متن خود پرداختند:« من خدمت خانم پیشگاهی فرد عرض کنم که بحث تقسیم بندی استانها در استانهای مرزی نیست. ان شاءالله یادشان هست ما قم را اخیرا بصورت استان درآوردیم و همینطور قزوین با اینکه اینها جزء استانهای مرزی نبودند. یک نیازی هست که باید به این نیاز بویژه در شرایط سازندگی کشور پاسخ داد. این نکته اول. نکته دوم سأله تکه تکه شدن از نظر سیاسی و اینها نیست. بحث این است که ما امروز در شرایط سازندگی هستیم و می خواهیم در همه استانهای کشور سازندگی با سرعت انجام بگیردو یکی از عواملی که در این کار بسیار مؤثر است قطعاً مدیریت فارغ البال و تمرکزی و جامع خواهد بود. ما نمی خواهیم استان مازندران دو استان بشود و از کشور جدا بکنیم مقایسه با خیلی جاها قیاس مع الفارق خواهد بود. اما دو سه نکته را من یادداشت کردم استدعا می کنم همه برادران و خواهران نماینده به این بحث امروز ما توجه کنند ... اولین دلیل موافقت من این است که مدیریت در کشورهای دنیا فرق می کند. در جهان ما مدیریتهای گوگناگونی داریم گاهی همه دولتی اند بعضی جاها دولت فقط حالت نظارت سیاستگذاری و حمایت و کنترل دارد. ولی در کشور ما مدیریت یک حالت ویژه است. گاهی تمرکزی و گاهی هم توزیع شده است.با اینکه تفکیک قوا ما داریم ولی در عین حال می بینیم بسیاری از مدیریتهای ما تمرکزی است. مثلا شما نگاه کنید وزیر کشور هم استاندار هم معاونین استاندار هم فرمانداران و هم بخشداران را تعیین می کند. خوب وقتی مدیریت کشور تمرکزی است واقعا باید یک فکری برای این کار کرد. اخیرا آمدند شهرداران مراکز استانها را هم گفتند که وزارت کشور باید تعیین کند ... نکته سوم اینکه برادران، خواهران! خدا میداند استان مازندران از قافله سازندگی عقب مانده است. دلایل من اینهاست که انشاءالله گوش بدهید: اولاً یک راهآهن راکدی دارد، با اینکه ما داریم کوشش میکنیم راهآهن را از بافق به مشهد و از مشهد به زاهدان برسانیم. ولی راهآهن مازندران راکد است، از آن بهرهبرداری مناسب نمیشود. این اندیشه، ابتدای پیروزی مطرح بود که ما راهآهن مازندران را به مشهد وصل کنیم ولی واقعاً این کار انجام نگرفت. راههای آسفالته آن را شما نگاه بکنید! ما از تهران به قم که میخواهیم برویم هم اتوبان، هم جاده قدیم و هم راهآهن دارد. به قم میرسیم به طرف کاشان، اتوبان دارد، جاده قدیم دارد. به اصفهان میخواهیم برویم چهار خطه است اما چهار استان کشور: اردبیل، گیلان، تهران، سمنان همینکه به قائمشهر و بابل میرسند با یک جاده آسفالته دو خطه مواجه میشوند. واقعاً تکان نخورده و کار اساسی بایسته آنجا انجام نگرفته. کارهای زیربنایی به بهانه اینکه مازندران یک استان کشاورزی است، واقعاً صنعت در آنجا سرمایهگذاری نشده، صنعت سنگین در آنجا نیست که بماند، حتی صنعت تبدیلی هم در آنجا سرمایهگذاری نشده. ما آنجا پالایشگاه، پتروشیمی، صنایع سنگین و صنایع تبدیلی نداریم. تا چه موقع میخواهیم آنجا را راکد نگهداریم؟! خوب واقعاً باید یک تجدیدنظری بشود و تحولی در آنجا بوجود بیاید جنوب استان مازندران (من استدعا میکنم برادران توجه کنید) که همجوار استان سمنان است بدترین وضع محرومیت را در کشور دارد. اخیراً (دو سال قبل) رهبر معظم انقلاب به آنجا تشریف بردند، از روستاهایی بازدید کردند که در جلسه به مقامات استان فرمودند: من باور نمیکردم که مازندران یک چنین جاهایی را داشته باشد. خدا آقای عباسی را خیر بدهد، ای کاش یک سال مدیر یک دستگاهی میشد، یک کار اجرایی را میپذیرفت آنوقت در قضاوتهایشان ببینیم چطور تجدید نظر میکرد؟ فقط سوار ماشین شدهاند، یک جاده (۶۰۰) کیلومتری سرسبز را دیدهاند، اما به دل جنوب استان مازندران نرفتهاند ببینند در کیاسر چه خبر است؟ در نقاط دیگر چه خبر است (رئیس ـ وقت حضرت عالی تمام شد) برادران و خواهران! من استدعا میکنم، مسأله استان شدن گرگان یک مسأله اقتصادی، امنیتی، سیاسی و مدیریتی است، یک کار بایستهای است که باید بشود، هیچگونه جای نگرانی هم (که در ذهن بعضی از عزیزان وجود دارد) ندارد و اگر هم هست باید با مدیریت توانمند و برنامهریزی جامع، آن نگرانی را انشاءالله برطرف بنماییم. والسلام علیکم و رحمةالله ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)