دلم برایت می سوزد...
چه عاشقانه هایی را
از دست داده ای
اینسان که کـُشته ای
زنی را که
در من
برای تو
آغوش گشوده بود....
دلم برایت می سوزد...
چه عاشقانه هایی را
از دست داده ای
اینسان که کـُشته ای
زنی را که
در من
برای تو
آغوش گشوده بود....
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
این ابرها را
من در قاب پنچره نگذاشتهام
که بردارم .
اگر آفتاب نمیتابد
تقصیر من نیست
با این همه شرمندهی توام
خانهام
در مرز خواب و بیداریست
زیر پلک کابوسها
مرا ببخش اگر دوستت دارم
و کاری از دستم برنمیآید ...
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
دیدی!! تا حالا اگر کسی رو دوست داشته باشی دلت نمیاد اذیتش کنی؟
دلت نمیاد شیشه ی دلش رو با سنگ زخم زبون بشکنی؟
دلت نمیاد ازش پیش خدا شکایت کنی...حتی اگه بره و همه چیزو با خودش ببره...
حتی اگه از اون فقط های های گریه ی شبانت بمونه و عطر اخرین نگاهش...
حتی اگه بعد از رفتنش پیچک دلت به شاخه ی نازک تنهایی تکیه کنه..دیدی؟!!
هر گوشه و کنار شهر هر وقت کسی از کنارت رد میشه که بوی عطرشو میده چه حالی میشی؟
بر میگردی و به اون رهگذر نگاه میکنی تا مطمئن بشی که خــــــــــودش نبــــوده....
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
دوسش دارم ...
ولی دوس ندارم
که ...
کسی به روم بیاره که ،
دوسم نداره
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
خستگی
همیشه به کوه کندن نیست
خستگی
گاهی همین آخرین جرعه های امید است
وقتی لیوان
تا به لبت می رسد
از دستت می افتد
خورد و خاکشیر می شود
و تو می نشینی بر کف آشپزخانه و
بغض هزارساله ات را می شکنی زار زار
شیشه ی شیر شکست
و کیشلوفسکی چه خوب می فهمید
زن
کجای فیلم باید بغض هزار ساله اش را زار بزند!
همیشه باید شیشه ی شیری
لیوان آبی
چیزی
بر کف آشپزخانه ای بشکند
تا بهانه دستِ آدم بدهد
و کسی باید پشت پنجره ی رو به رویی
سر بر میز گذاشتنت را
تکان های شانه هایت را
دوست داشته باشد!
کیشلوفسکی چه خوب می فهمید!
- - - به روز رسانی شده - - -
خستگی
همیشه به کوه کندن نیست
خستگی
گاهی همین آخرین جرعه های امید است
وقتی لیوان
تا به لبت می رسد
از دستت می افتد
خورد و خاکشیر می شود
و تو می نشینی بر کف آشپزخانه و
بغض هزارساله ات را می شکنی زار زار
شیشه ی شیر شکست
و کیشلوفسکی چه خوب می فهمید
زن
کجای فیلم باید بغض هزار ساله اش را زار بزند!
همیشه باید شیشه ی شیری
لیوان آبی
چیزی
بر کف آشپزخانه ای بشکند
تا بهانه دستِ آدم بدهد
و کسی باید پشت پنجره ی رو به رویی
سر بر میز گذاشتنت را
تکان های شانه هایت را
دوست داشته باشد!
کیشلوفسکی چه خوب می فهمید!
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
خداوندا،
از تو می خواهم که هرگز در بیابان هولناک زندگی، تنها و بی یاور رهایم نسازی
از تو می خواهم که در کوره راه پر پیچ و خم زندگی، تنهایم نگردانی
من همواره محتاج نگاه مهربانت هستم.....
فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است …
aty.a, memory1986, parastoo 68, نارون1, پورفسور گندمکار, پت, yas-90, رضوس, سونای
………………………………………… ……….
دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش ، راه آسمان باز است … پر بکش !
او همیشه آغوشش باز است ، نگفته تو را میخواند …
اگر هیچکس نیست ، خدا که هست ؟!!!
………………………………………… ……….
خدایا !
صدایت میکنم چون در این دنیا دیگر صدا به صدایی نمیرسه اما تو گفتی که شنوایی
وقتی چترت خداست
بگذار ابرسرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد !
خدای من
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی، من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.
وقتی چترت خداست
بگذار ابرسرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد !
وقتـــی همـــه چیــــز های دنیـــا بــه یکــــــ حرکــــــت یا کار متقــــابلانه خلاصه می شود ،
وقتــــی همـــــه چیـــز حتی بودنشـــان هم شرطـــی و به شرایطـــــی می شـــود ،
بایـــد خــــودِ خــــودت جمــع کنـــی این منِ تنهــــــا را و برایــــش همـــــان شوی که می خواستــــی برایـــت باشـــند که نتــــوانستند ،
که نخـــــواستند و نمــــاندند ،
فشــــردن و گرفتـــن دستهــــایت در دست خــــودت در اوج آنجــــا که بیــــداد می کند حــــرف و عملشــــان ،
می توانـــد زیباتـــــرین و پاکتـــــرین لمـــس یکـــــــ وجــــــود باشد ،
گاهــــــی باید خــــودت همـــــه چیــــز و همــــه کسِ خــــود شـــــوی ،
این را بایــــد آموخـــــــت ،
این روزهـــــا که بیــــداد می کنـــد با هــــم بــــودن به" شرطهـــــا و شروطهــــا ".
دل آدمها مثل یک جزیره دور افتادست،اینکه کی واسه اولین بار پا به جزیره میزاره مهم نیست
مهم اون کسیه که هیچوقت جزیره را ترک نکند...
...............آروم.............هیـــــ ـــس...........
............نمیبینی خوابیدم؟؟؟؟؟؟
...........خودمو ببین..........
.....خیلی وقت بود اینقد راحت نخوابیده بودم......
........بیدارم نکن ........بزار تو رویا هم که شده بی دغدغه بخوابم........
خدایا تو آنی که آنی توانی جهانی چپانی ته استکانی.
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست/آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)