سلام عزيزم...
باور قلبي يعني يقين...
نه من به زنده بودن خودم هم يقين ندارم...
هميشه شك دارم بين اينكه وجود دارم يا تموم شدم...
شايدم يه توهم كوتاه در ذهن يه چيز ديگه اي باشم...
به هر حال من باور قلبي ندارم به گفته هام...
و فقط تا زماني كه دارم بيان ميكنم نزديكترين حس من به واقعيت هستند...
و در اين مورد ذكر شده در صورتي كه بازار گرمي اهالي و شيطنت يه آدم دين ستيز و سواستفاده از خرافات جهت منفعت عده اي را در نظر نگيريم...
چرا بايد خون در بياد از يه مكان مقدس؟
چرا يه دارو براي يه بيماري لاعلاج در نياد؟
چرا يه كتاب خوب يا يه ماده مفيد كه گره از كار انساني باز كنه در نياد؟
دروغ گو دشمن خداست...
چون براي انسانها مشكل ساز ميشه...
وگرنه دروغ ما به خدا آسيبي نميرسونه...
به نام خداوند بخشنده و مهريان...
خون نشانه شر هست...
ما ميتونيم هزاران تفسير از خون داشته باشيم...
ولي نشانه ها آينه اي از صراط مستقيم اند...
براي همين من تا اين لحظه فكر ميكنم هرگز خوني از ديوار و ضريح ذكر شده بنا به خواست الهي نجوشيده است...
و چنين رويدادهايي باعث بدبين شدن انسانها به دين ميشود...
البته شايدم جوشيده!![]()
علاقه مندی ها (Bookmarks)