یکی می پرسد اندوه تو از چیست
سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم
برای آنکه باید باشد و نیست
 
            
             دوست آشنا
            
            
                دوست آشنا
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                یکی می پرسد اندوه تو از چیست
سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم
برای آنکه باید باشد و نیست
در سرزمینی کــه ســایــه آدم هــای کــوچـک ،بــزرگ شــود،در آن ســرزمـیـن آفــتــاب در حـال غـــــروب اســــت!
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم
ویرایش توسط farshadghasemi : 22nd April 2013 در ساعت 05:32 PM دلیل: دیر رسیدن!
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
 
            
             کاربر جدید
            
            
                کاربر جدید
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
 
            
             همکار تالار مذهبی
            
            
                همکار تالار مذهبی
            
            
            
             
            
                .gif) 
	
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در آستانه مهر قلم ها گوش تیز می کنند تا در دفتر انتظار اینگونه دیکته کنند ، ابری نیست ، ماه پشت ابر نیست ، او آمد ، او در باران آمد ...
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                یارم چو قده بدست گیرد بازار بتان شکست گیرد
هر کس که بدیده چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد
" برای آنکه در زندگی پخته شویم نباید هنگام عصبانیت از کوره در برویم "
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
از پاسخ من معلمان آشفتند/از حنجره شان هرچه در آمد گفتند/اما به خدا هنوز هم معتقدم/از جاذبه تو سیب ها می افتند پوریا دیارکجوری
 
            
            .gif) 
	
 پاسخ : مشاعره
 پاسخ : مشاعره
                شب است و دربه در کوچه های دلتنگم
غریب و خسته به دنبال دوست میگردم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)