دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: خیلی خری !

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    باغبانی
    نوشته ها
    259
    ارسال تشکر
    1,293
    دریافت تشکر: 1,645
    قدرت امتیاز دهی
    297
    Array

    پیش فرض پاسخ : خیلی خری !

    نقل قول نوشته اصلی توسط **Meh** نمایش پست ها
    علامه جعفری می گفتند تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم :


    «یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی . نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم , از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم»
    نقل قول نوشته اصلی توسط 312 نمایش پست ها
    حدود13دي90 (3ژانويه2012)اين متن موهن توي يك صفحه فيسبوك گذاشته ميشه واز اون موقع متاسفانه داره توي نت ميچرخه.
    .
    اگه كسي سندي براي صحيح بودن اين مطلب داره لطف كنه ارائه كنه.
    .
    زيبا نيست كه ما قداست بزرگان محترم فرهنگمون رو بشكنيم.

    بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
    از دوست بپرسید چرا می شکند؟!!
    من هم این حکایت رو شنیدم، اونم از زبان یکی از روحانیون دانشگاه که اون زمان ایشون نماینده ولی فقیه در دانشگاه بودند.
    موضوع بحث ایشون، خودزنی بود، یعنی غلبه بر نفس اماره و جاه طلبی.
    و این روحانی برای بحث خود، علامه جعفری رو مثال زدند و این حکایت رو تعریف کردند، البته به نوع دیگر بیان کردند (علامه میره زیارت و نیتش این بوده که خودشو بشناسه. اتفاقا یک خانومی رو میبینه که فکر میکنه عمه اش هست و به دنبال خانم میره و صداش میزنه: عمه عمه. خانم توجه نمیکنه و علامه سرعتش رو زیاد میکنه و میره دست میزنه به شونه خانم و میگه عمه! و خانم برمیگرده میگه: عجب خری!!!، علامه میبینه که عمه اش نیست و از طرفی از حرف خانم ناراحت میشه ولی چیزی نمیتونه بگه، یعد یاد نیت خودش میفته و رو میکنه به طرف بارگاه و دست به سینه میگه: ممنوم آقا، من خودمو شناختم.)

    اگر فرض را بر صحیح بودن این حکایت بگذاریم، اینجا هدف شکستن شخصیت یک فرد نیست، بلکه منظور از بازگویی این حکایت اینه که شخصی مانند علامه جعفری با غرور خودش مبارزه میکنه و خودزنی میکنه، و این درسی است برای ما که فرد معمولی هستیم نه علامه

  2. 8 کاربر از پست مفید somayehfaridi سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •