شعرش طولانی هست اما به نظرم ارزش خوندن و این تاپیکو داره
اسمان در استین
اخرین باری که طوفانی شدیم
پیش پای عشق قربانی شدیم
یک دو گام از خویشتن بیرون زدیم
واقف از اسرار پنهانی شدیم
چهارده خم، چهارده چرخش نمود
چهارده دریا پریشانی شدیم
بوی می در مویرگهامان دوید
مست از ان دستی که می دانی شدیم
ساقی امد باده ی گلرنگ داد
عشق پیدا شد صلای جنگ داد
اسمان خندید و دریا نیز هم
لاله ای رقصید و صحرا نیز هم
باز هم یک روز طوفان می شود
هر چه می خواهد خدا ان می شود
باز گل بلبل زبانی می کند
باز بلبل مهربانی می کند
سایه ها همسایه هم می شوند
گریه ها با خنده توام می شوند
پونه ها با اب نجوا می کنند
غنچه ها بند قبا وا می کنند
گرم اواز قناری می شویم
در شطی از عشق جاری می شویم
عشق یعنی دست هایم مال توست
چشم های تشنه ام دنبال توست
عشق یعنی ما گرفتار همیم
دشمنان هم، طرفدار همیم
انتشار بغض و لبخند است عشق
اخرین لطف خداوند است عشق
هرچه می خواهد دلش ان می کند
می کشد ما را و کتمان می کند
عشق اینک طفل ابجد خوان ماست
چون الف یک عمر سرگردان ماست
ما اگر خورشید را بو می کنیم
یا قلندروار هوهو می کنیم
ما دل خود را زیارت کرده ایم
ما به عاشق بودن عادت کرده ایم
عشق غیر از تاولی پر درد نیست
هر کس این تاول ندارد مرد نیست
((اتش است این بانگ نای و نیست باد
هرکس این اتش ندارد نیست باد))
باز کردم زانوان خسته را
ان دعاهای به بازو بسته را
گفتم اخر عشق را معنا کنم
بلکه جای خویش را پیدا کنم
امدم، دیدم که جای لاف نیست
عشق غیر از عین و شین و قاف نیست
امدم، گفتم به اواز جلی
عین یعنی، عدل مولایم علی
شین، شکوه و شور الله الصمد
قاف یعنی، قل هو الله احد
عشق تا حد نهایت مال ماست
چهارده خم ولایت مال ماست
در خم اول شناور می شوم
می روم از خویش و دیگر می شوم
یا محمد بر زبانم می وزد
اسمان در استخوانم می وزد
می وزد خورشید تابان در رگم
می وزد صبح درخشان در رگم
من که طوفان کیش و دریا مذهبم
یا محمد می تراود از لبم
یا محمد دائم العسریم ما
ان الانسان لفی خسریم ما
علاقه مندی ها (Bookmarks)