جویبار نغمه می غلتید، گفتی بر حریر / آبشار شعر گل می ریخت نغز و دلپذیر
مخمل مهتاب بود این یا طنین بال قو / پرنیان ناز آواز سراپا حال او
بانگ نی می گشت تا دمساز او / شورها می ریخت از شهناز او
در شب تاریک دوران، بی گمان / چلچراغی بود هر آواز او
برگ گل بود آنچه می افشاند بر ما یا غزل / عاشق سرگشته در کویش من از روز ازل
لطف را آموخته چون دختر گل از صبا / مرحبا ای آشنای حسن خوبان مرحبا
این نسیم از کوی جانان بوی جان آورده بود / ((بوی جوی مولیان)) را ارمغان آورده بود
تا که می گرداند راه ((کاروان)) از ((دیلمان)) / ((کاروان)) جان ما می گشت در هفت آسمان
تا نپنداری که عمری گل به دامن بود و بس / دشمنش گر سنگ خاره، او چو آهن بود و بس
با تو پیوسته است اینک، با تو، آه ای سحر / نغمه اش را شعله کن در تار و پود خشک و تر
ما به آغوش تو بسپردیم جان پاک او / بعد از این ای ((آتشین لاله)) بپوشان خاک او
بعد از این هر گل که از خاک بنان سر برزند / شور این شیرین نوا در جان عالم افکند
اهل دل در ماتمش با چشم گریان مانده اند / جمع مشتاقان او اینک پریشان مانده اند
دل به آواز بنان بسپار که از کار جهان / نیست خوش تر هیچ جز یاد یار مهربان
فریدون مشیری
علاقه مندی ها (Bookmarks)