کاربر جدید
وااااااااای چقد وحشتناک
برا منم یه بار اتفاق افتاد تو مسافرت بودیم همش احساس میکردم یه چیز تو مانتومه داره از تنم میره بالا به مامانم میگفتم نگاه میکرد میگفت چیزی نیست تا اینکه آخرش خودم رفتم تو ماشین مانتومو دراوردم یه ملخ به چه بزرگی از مانتوم پرید بیرون نزدیک بود سکته کنم یه جیغی کشیدم که تا 2روز صدام گرقته بود!!خیلی وحشتناک بوووووووووود
لبخند بزن بدون انتظار پاسخ از دنیا و بدان که روزی آنقدر شرمنده میشود که به جای پاسخ به لبخندهایت با تمام سازهایت میرقصد.
دوست آشنا
از اونجا که جناب سوسک اغلب شبا که ما خوابیم و اقا پلیس بیدار، تشریف میارن احتمالا با صدای هیاهوی بنده همه زهره ترک می شدن دور از جونشون!!!![]()
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)