اینهمه جور که من از پی هم میبینم / زود خود را به سر کوی عدم میبینم
دیگران راحت و من اینهمه غم میبینم / همه کس خرم و من درد و الم میبینم
لطف بسیار طمع دارم و کم میبینم / هستم و آزرده و بسیار ستم میبینم
خرده بر حرف درشت من آزرده نگیر
حرف آزرده درشتانه بود، خرده مگیر
آنچنان باش که من از تو شکایت نکنم / از تو قطع طمع لطف و عنایت نکنم
پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم / همه جا قصه ی درد تو روایت نکنم
دیگر این قصه ی بی حد و نهایت نکنم / خویش را شهره ی هر شهر و ولایت نکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)