دلتنگی

[Alpha110]

من ماندم و ۱۶ جلد لغت نامه که هیچ کدام از واژهایش مترادف “دلتنگی” نمیشود…
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد!!
درد دارد….

[Alpha110]

آنقدر خـــسته ام که حاضرم ســـرم را روی تکه سنگی بگذارم وبخوابم !
اما ... به دیوار وجودت که بارهــــا بر سرم آوار شد تکیه ندهم

[6824]

ما اينجا پيغام دوست داشتنمان را با دود به هم مي رسانيم من العان جنگلي را به آتش كشيدم آيا آن طرف براي تو تكه چوبي هست ؟

[aisan.]

دلتنگی احساسی که نبودش را نشانه بی احساسی یک شخص میدانند
اما گاهی از بس دلتنگی به سراغت آمده که دیگر دوری برایت عادی میشود عادی عادی
و دیگر با دلتنگی کنار میایی
و من در این حالم دلتنگ همه و دور از همه اما باز هم به تنهایی به زندگی ادامه میدهم و همیشه سختی به خودم میدهم تا دلتنگی هایم را فراموش کنم
دلتنگی ای که فراموش شدنی نیست و تنها روز و شب روحم را میازارد.

[***wanton74***]

لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود.

من اسم این لحظه ها را �همیشه� گذاشته ام

دلم تنگ است

دلم تنگ است

دلم اندازه حجم قفس تنگ است

سکوت از کوچه لبریز است

صدایم خیس و بارانی است

نمی دانم

چرا در قلب من

پاییز

طولانی است

**************************************************

منو ببخش که بی خبر تو خلوتت پا میزارم
مقصرش دلتنگیه ، من که گناهی ندارم