مخترع خب نیستیم

ولی طرحی که به ذهن ادم میرسه واسش ارزشمنده ... چون وقتی ذهنت مشغوله و خیلی درگیر علم میشی لذت بخشه... و اصولا اون دوران ثانیه به ثانیه هات مفید میگذره.. چون ذهنت فعاله... و قراره آخرش چیزی درست شه که یه زحمتی رو کم کنه یا یه دقتی رو بالا ببره
و این هم یعنی ....
درباره ی ....هم اینکه:
یه طرحی بود و روش کار کردم ... گروه های علمی دیگه ای هم با ما در ارتباط بودن...
خلاصه با توجه به سختی هایی که داشت بعد از تموم شدنش انقد افسرده و خسته بودم که دنبال ثبت و ... نرفتم.....توی نمایشگاه سالانه مث همیشه اینا هم به نمایش گذاشته شد...گروه های علمی دیگه هم دعوت شدن و دیدن....
و گذشت و بعد از مدتها یه روز دانشگاه نمایشگاه گذاشت با عنوان دستاورد . طرح های دانشجوها بود که دانشکده مهندسی دانشگامون برگزار کرده بود
رفتم اونجا و دیدم بله یکی از دوستان ( البته واسه یه انجمن دیگه بودن) همون طرح رو فقط واسه من دوربین داشت ایشون جاش یه لیزر سبز کار گذاشته بودن!! رو به نمایش گذاشتن...
و با دیدنش من مدام داشتم مرور میکردم و از خودم میپرسیدم که مگه انجمن های ما با هم دوست نیستن!!! مگه ایشون همیشه منو نمیبینن!!! مگه اینهمه آدم اونروز که انجمن ما این طرح ها رو به نمایش گذاشت نیومده بودن!!! به دورو بری هاشون نگاه کردم اونا هم حتی میدونستن!! خیلی تعجب کردم... ولی نمیدونم چرا ناراحت نشدم

فقط برام سوال بود که چجوری روشون شد....و خودمو جای ایشون میزاشتم خجالت میکشیدم!! بعد هم خودشونو دیدم فقط چند لحظه همدیگرو نگاه کردیم و من لبخند زدمو حال و احوال گرفتم.. دلم نیومد خجالت بکشن.... و ایشونم بعدش گفتن نصف مراحل ثبتشو رفتم. من هم گفتم ایشالله که تا آخرشو برین و موفق باشین!
حتی دوستامون هم براشون جای سوال بود...
اما من فکرشو کردم گفتم خوب شد حد اقل این طرح به جایی رسید....

همین که دنبال ثبت رفتن و .... خدا خیرشون بده
نمیدونم شاید واسه اینه که
من پیر شدم واسه اینکارا...دیگه اون شوق و علاقه در وجودم نیست... شایدم واسه سختی هایی هست که کشیدم....
به این فکر میکردم که چی شد ایشون به نتیجه رسیدن اما من نه!
یک اینکه پسر بودن!!!! واسه یه دختر خیلیییییییییییییییییییییی یییی سخته.......................................... .................................................. .................................................. .................................................. .................................................. ..چندین برابره یه پسر باید انرژی بذاره و............................. به این کارای اداری ثبت هم کاری ندارما!! اصلا به اونجاها نرسیدم... توی همین ساخت و ... چنان مشکلاتی پیش میاد که کسی حتی به ذهنش هم نمیرسه..........اینا آدمو پیر میکنه... و افسرده و خسته......

دوم اینکه من به عنوان عضوی از یه انجمن دنبال اینکارا بودم واسه همین راه و روش ها رو نمیدونستیم و به عبارتی کشف میکردیم ...

اما ایشون به عنوان عضوی از دانشگاه آزاد رفتن و دیگه لقمه رو دور سرشون نمیچرخوندن مستقیم راهنمایی میشدن...
سوم ...
خلاصه فکر نمیکنم اگر باز هم این اتفاق بیفته بخوام دنبالِ مجازات باشم....... چون ...........
....
علاقه مندی ها (Bookmarks)