دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: رهایی

  1. #1
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    کامپیوتر
    نوشته ها
    150
    ارسال تشکر
    653
    دریافت تشکر: 536
    قدرت امتیاز دهی
    190
    Array

    پیش فرض رهایی 3


    با هم وارد خانه شدیم، اکرم خانم از انها پذیرایی کرد.عمو گفت: وسایلتان را جمع کنید تا به خانه خودمان برویم .ما هم وسایلمان را جمع کردیم و از اکرم خانم و اعضای دیگر خانواده اش خداحافظی کردیم و به خانه عمو رفتیم.عمو کارمند اداره گاز است. زن عمو هم خانه داراست .انها یک پسر دارند که چند سالی از من بزرگتر است و به دانشگاه میرود. انها بعداز مرگ مادر بزرگ کمتر به ما سر میزدند.مادر هم بخاطر مشغله کاری که دارد ، کمتروقت میکند ما را بیرون ببرد.
    علی استقبال گرمی از ما کرد و من را به اتاقش دعوت کردتا این چند روز را با او هم اتاقی باشم.عمو و زن عمو رفتند بیمارستان ، هرچه اصرارکردم من را نیز ببرند اما قبول نکردند.

    دل شوره داشتم،دیر کرده بودند. ساعت از 5 هم گذشته.علی میگفت : نگران باش ، حتماً رفتن خرید.با زهرا و علی چند دقیقه ای بود که به حیاط امده بودیم که در باز شد و عمو و زن عمو امدند.زن عمو چشمهایش خیلی قرمز شده بود ، پرسیدم مامان چطور بود؟زن عمو با همان حالت ناراحتی که داشت و میخواست ان را از ما پنهان کند،حرفی نزد.یکدفعه عمو گفت:خوب بود، سلام رسوند.همینطور که حرف میزد زهرا را بغل کرد و بوسید.مامان گفت زهرا را ببوس به جای من.
    زهرا گفت : عمو منو میبری پیش مامان؟
    عمو گفت:عمو جون تورو بخاطر سنت، چون کوچیکی بیمارستان راه نمیدن.
    مامانت زود خوب میشه و میاد بعد حسابی ببینش.شروع کرد به بازی کردن بازهرا.نگاهش که میکردم، با دلگرمی به من میگفت: هرچه خدا بخواد همون میشه.ما فقط باید دعا کنیم.بد به دلت راه نده.

    علی نشست کنارم و گفت: توکل به خدا.همه به من دلگرمی میدادند اما زن عمو را که میدیدم بیشتر نگران میشدم. عمو هم دست کمی از او نداشت ، ته دلش چیزدیگری بود.اما مرد ها همیشه از لحاظ عاطفی با زنها خیلی فرق دارند.
    - خانم جان به فکریه شام خوشمزه برای بچه ها باش.
    بعد از شام با علی در مورد گذشته ها که بیشتر باهم رفت و امد داشتیم،حرف زدیم.یاداوری گذشته برایمان لذت بخش بود.هرطوری بود ،صبح شد.عمو زهرا را به مدرسه برد من هم به مدرسه رفتم.علی هم دانشگاه داشت.چند روزی از بستری شدن مادرمیگذشت و ما همچنان در خانه عمو هستیم.مادر بهتر که نشد،بدتر هم شد.زهرا کمتر جای خالی مادر را حس میکرد،اخه زن عمو خیلی زهرا را دوست داشت و مثل دختر نداشته خودشبا او رفتار میکرد.همیشه از محبت زن عمو نسبت به ما برای مادر حرف میزد.زن عموامروز وقتی از بیمارستان برگشت، گفت: فردا با ما به بیمارستان بیا ، علی گفت : منهم می ایم.
    قرار براین شد که فردا باهم به بیمارستان برویم و زهرا را پیش رعنا خانم زن همسایه که قابل اعتماد بود بگذاریم.اما رعنا خانم خانه نبود.زهرا را پیش عموگذاشتیم تا بیرون بیمارستان بمانند تا ما به ملاقات مادر برویم و بعد یکی از ماجایش را با عمو عوض کند.وقتی به بیمارستان رسیدیم ، عمو یک دست گل قرمز خرید و به من داد تا برای مادر ببرم.از او تشکر کردم و با خود گفتم ،مادر چقدر خوشحال میشودوقتی این دسته گل راببیند .ادا مه دارد......

    ویرایش توسط fly in the sky : 2nd February 2013 در ساعت 09:45 PM

  2. کاربرانی که از پست مفید fly in the sky سپاس کرده اند.


  3. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    گرافیک
    نوشته ها
    59
    ارسال تشکر
    342
    دریافت تشکر: 279
    قدرت امتیاز دهی
    25
    Array
    بادامینا's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : رهایی

    ممنون، هرچه زودتر ادامه اش بگو دوست دارم ببینم آخرش چی میشه

    - - - به روز رسانی شده - - -

    ممنون، هرچه زودتر ادامه اش بگو دوست دارم ببینم آخرش چی میشه

  4. کاربرانی که از پست مفید بادامینا سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 9th September 2013, 11:20 PM
  2. خبر: نمایش تماشایی فوران آتشفشان زیردریایی از ایستگاه فضایی
    توسط طلیعه طلا در انجمن اخبار هوا فضا
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2012, 04:54 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th March 2010, 10:04 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th December 2009, 03:40 PM
  5. خبر: صد و نوزدهمین راهپیمایی فضایی از ایستگاه فضایی بین المللی
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار هوا فضا
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 25th December 2008, 09:20 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •