2) توهم بخشش همه گناهان به وسيله شفاعت: ما معتقديم كه خداوند كسانى را براى شفاعت گنهكاران معين كرده و از جمله اهلبيت رسول خدا عليهمالسلام، پيروان و دوستداران خود را شفاعت مىكنند. همين اعتقاد ممكن است مورد سوءاستفاده قرار گيرد و شيطان به وسيله آن انسان را وسوسه كند كه نگران عاقبت گناه نباش و از گناه لذت ببر و در نهايت مورد شفاعت قرار مىگيرى. يا ممكن است رواياتى را كه درباره فضيلت عزادارى بر امام حسين عليهالسلام، و محبت اهلبيت عليهمالسلام، وارد شده دستاويز قرار دهد. از جمله اين روايات، روايتى است كه از رسول خدا صلىاللهعليهوآله، وارد شده كه حضرت مىفرمايند: «حب على بن أبىطالب تأكل السيئات كما تأكل النار الحطب»؛
1 دوستى على، گناهان را از بين مىبرد چنانكه آتش هيزم را مىسوزاند و از بين مىبرد. اينگونه احاديث ممكن است مورد سوءاستفاده شيطان قرار گيرد و ما را وسوسه كند كه نگران فرجام گناه خود نباشيم و باكى از انجام گناه و نافرمانى خدا نداشته باشيم؛ زيرا با محبت اهلبيت عليهمالسلام، و شركت در مجلس روضه سيدالشهداء عليهالسلام، و گريستن براى آن حضرت، همه گناهان بخشيده مىشود و مورد شفاعت آن بزرگوار قرار مىگيريم. در صورتى كه شفاعت شرايط خاصى دارد و هر كسى مشمول شفاعت نمىگردد و از جمله كسى كه نماز را سبك بشمارد، مشمول شفاعت قرار نمىگيرد. امام صادق عليهالسلام، در اينباره مىفرمايند: «إِنَّ شَفَاعَتَنَا لا تَنَالُ مُسْتَخِفّا بِالصَّلاةِ»؛2 همانا شفاعت ما نرسد به كسى كه نماز را سبك بشمارد. همچنين از آيات و روايات مربوط به شفاعت استظهار مىشود كه شفاعت در قيامت اعمال مىشود و در عالم برزخ براى كسى شفاعت نمىشود. در روايتى آمده است كه عمروبن زيد به امام صادق عليهالسلام، عرض مىكند: من از شما شنيدم كه فرموديد: همه شيعيان ما با هر رفتارى كه در دنيا انجام داده باشند وارد بهشت مىشوند. آن حضرت فرمود: «صَدَقْتُكَ؛ كُلُّهُمْ وَاللَّهِ فِى الْجَنَّةِ. قَالَ: قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الذُّنُوبَ كَثِيرَةٌ كِبَارٌ. فَقَالَ أَمَّا فِى الْقِيَامَةِ فَكُلُّكُمْ فِى الْجَنَّةِ بِشَفَاعَةِ النَّبِيِّ الْمُطَاعِ أَوْ وَصِيِّ النَّبِيِّ، وَلَكِنِّي وَاللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ»؛3 سخن تو را تصديق مىكنم؛ به خدا قسم همه آنها وارد بهشت مىشوند. راوى مىگويد كه به آن حضرت گفتم: جانم فداى شما باد، گناهان فراوان و بس بزرگ هستند [چگونه كسانى كه آن گناهان را مرتكب شدهاند وارد بهشت مىشوند؟ ]حضرت فرمود: اما در قيامت همه شما با شفاعت پيامبرى كه مورد اطاعت قرار مىگيرد و يا جانشين او وارد بهشت مىشويد، ولكن به خدا قسم من بر شما از عالم برزخ مىترسم [كه شما را گريزى ازكيفر گناهان نيست و در آن عالم مشمول شفاعت قرار نمىگيريد.] بر اين اساس، اگر گنهكار در قيامت مشمول شفاعت شود، در عالم برزخ، كه بسيار طولانى است مشمول عذاب و كيفر اعمال ناپسند خود مىگردد و اگر او در دنيا توبه نكند، لااقل در عالم برزخ گريزى از عذاب الهى ندارد. به هر حال، آثار گناهان به راحتى محو نمىشوند و نبايد با تصور و تخيلات سادهلوحانه و توجيهتراشى براى گناه دين را سبك و بىپايه و دستورات الهى را غيرجدى جلوه دهيم. مگر عالم و تعاليم الهى گزاف است كه هزاران گناه و جنايت با چند قطره اشك بخشيده شود و مگر هر اشك چشمى فايده دارد؟ آيا عمر سعد ملعون كه، در روز عاشورا در برابر انبوه جنايتهايى كه خود و يارانش بر سيدالشهدا عليهالسلام وارد كردند گريست، مشمول عفو قرار مىگيرد؟4
همچنين پس از شهادت اميرمؤمنان عليهالسلام، معاويه بر آن حضرت گريست و بىترديد اين گريه براى او فايده و ثمرى ندارد. در اينباره در بحارالانوار آمده است كه: ضراربن حمزه بر معاويه وارد شد و معاويه از او خواست كه على عليهالسلام را براى او توصيف كند. ضرار از آن كار عذر خواست، اما معاويه عذر او را نپذيرفت و ضرار برخى از فضايل و ويژگىهاى آن حضرت را برشمرد و از جمله گفت: «خدا را شاهد مىگيرم كه با چشمهايم او را در موقعيتهايى ديدم كه پرده سياه شب همه جا را گسترده بود و او در محراب عبادت ايستاده در حالى كه محاسن خويش به دست گرفته مانند مارگزيده به خود مىپيچيد و اندوهگينانه مىگريست و گويا اكنون نيز مىشنوم كه مىفرمود: «اى دنياى پست و حقير، آيا مىخواهى مرا به خود مشغول دارى، يا شيفته من شدهاى؟ هرگز مباد، غير مرا بفريب كه مرا به تو نيازى نيست و تو را سه طلاقه كردهام تا بازگشتى نباشد كه زندگانىات كوتاه است و ارزشت اندك و آرزويت حقير. آه از كمى توشه و درازى راه و دورى سفر و سختى منزل». در اين هنگام اشكهاى معاويه بر محاسنش جارى شد و او با آستينش آنها را پاك كرد.5
پاداشها و منزلتهايى كه براى محبت اهلبيت عليهمالسلام، و پذيرش ولايت آنان و شادمان گشتن در ايام سرور و اندوهگين گشتن در ايام ماتم آنان وارد شده همه حق و صحيحاند، اما بايد در نظر داشت كه بايد زمينهها و شرايط دستيابى به اين پاداشها را فراهم آورد. به عنوان تشبيه، در كتابهاى پزشكى براى داروهاى گوناگون فوايدى ذكر شده و براى علاج و درمان دردهاى گوناگون معرفى شدهاند، اما بسيارى براى درمان خويش از داروى مناسبى استفاده مىكنند، اما چون شرايط و دستورالعمل مصرف آن دارو را رعايت نمىكنند، نتيجهاى نمىگيرند و آن دارو بيمارى آنها را برطرف نمىسازد. همچنين در صورتى كه ما شرايط و ظرفيتهاى لازم را در خود فراهم آوريم، به پاداش محبت به اهلبيت عليهمالسلام، و گريه بر سيدالشهدا عليهالسلام، دست مىيابيم و اگر بنا بود كه گريه بر آن حضرت به صورت مطلق تأثير مىگذاشت و حتى گريه فاسقترين و بدترين مردم بر امام حسين عليهالسلام باعث بخشيده شدن گناهان او مىگشت، دين بازيچه تلقّى مىشد و دستآويز منحرفان و هوسآلودگان قرار مىگرفت. ما به حق معتقديم كه محبت و ولايت اهلبيت عليهمالسلام دژ مصونيت از قهر و عذاب الهى است، اما كسى وارد اين دژ مستحكم الهى مىگردد كه شرايط محبت و ولايت اهلبيت عليهمالسلام را در خود فراهم آورده باشد و به لوازم محبت و ولايت آنان ملتزم باشد.
امام رضا عليهالسلام در مسير خراسان به نيشابور رسيدند. وقتى خواستند از آن شهر خارج شوند، علما و راويان حديث از آن حضرت خواستند كه حديثى را برايشان ذكر كنند. آن حضرت از طريق پدرانشان از رسول خدا صلىاللهعليهوآله روايت كردند كه آن حضرت فرمود: «سمعت جبرئيل، يقول: سمعت اللّه ـ جل وعز ـ يقول: لا إله إلا اللّه حصنى فمن دخل حصنى أمن [من ]عذابى. (فلما مرت الراحلة نادانا:) بشروطها و أنا من شروطها»؛6 از جبرئيل عليهالسلامشنيدم كه فرمود: از خداوند شنيدم كه فرمود: «لا اله الّا اللّه» دژ من است و هر كسى داخل دژ من شود از عذابم ايمن مىگردد. (اما چون قافله به حركت درآمد آن حضرت خطاب به ما فرمودند:) با رعايت شرايط آن و [ولايت ]من از جمله آن شرايط است.
بر اساس روايت فوق، ولايت اهلبيت عليهمالسلامشرط ورود در دژ الهى و مصون گشتن از عذاب خداوند است، اما مصونيت از عذاب الهى در گرو التزام به لوازم ولايت اهلبيت عليهمالسلام، و پيروى صادقانه و خالصانه از آن حضرات است. روشن شد كه شفاعت مربوط به عالم قيامت است و شامل عالم برزخ نمىشود. البته، به واسطه كارهاى خيرى كه گنهكاران در دنيا انجام دادهاند، در عالم برزخ مدتى عذاب از آنها برداشته مىشود و آنان از ثواب و پاداش كارهاى نيكشان بهرهمند مىگردند. اما پس از آن مجددا عذاب و كيفر مىبينند و چنان نيست كه در سراسر عالم برزخ از عذاب الهى مصون بمانند.
در هر صورت، راه دفع شبهات شيطانى كه مانع توبه و موجب اصرار بر انحراف و گناه مىگردند، فراگرفتن صحيح معارف الهى است كه در پرتو چنين شناختى انسان مىتواند از دام شبهات رها گردد و به اين باور برسد كه گناه هرچند كوچك، خسارت عظيمى براى انسان دارد و ما را از سعادت محروم مىگرداند. با توجه به اهميت و نقش بارز اين عامل شناختى است كه در آموزههاى دينى ما تأكيد فراوانى به فراگيرى معارف دين شده و فضيلتهاى بزرگى براى آن ذكر گرديده است. از جمله در روايتى از امام كاظم عليهالسلام وارد شده است كه: «عَالِمٌ يُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِينَ أَلْفَ عَابِدٍ»؛7 عالمى كه مردم از علمش بهرهمند گردند، از هفتاد هزار عابد و پارسا بهتر است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)