دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 62

موضوع: ______دختر وپسر های بانمک ______

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض ______دختر وپسر های بانمک ______

    این تاپیک برای شوخی با دختر خانوم ها واقا پسراس وقصد توهین وتمسخر نداریم ودوستان لطف کنن با آرمش تک تک مطالب رو بخونن ولذت ببرن.




    مطلب 1:

    همان‌طور که پسرها انواع و اقسام دارند، دخترها هم گونه‌های گوناگونی دارند.
    اگر خوب به آنها نگاه کنی، آنها هم خوب به تو نگاه می‌کنند.
    اگر بد به آنها نگاه کنی، آنها هم چپ‌چپ نگاهت می‌کنند.

    پروفسور «آشپلیوس»1 در مقاله‌ای ده هزار صفحه‌ای پانزده‌هزار تا از خصوصیات دختران را بررسی کرده است. ما از «فصل دماغیات» تعدادی از این نظریه‌ها را دستچین کرده و در این‌جا می‌‌آوریم.
    *بعضی از دخترها فکر می‌کنند از دماغ فیل افتاده‌اند. توی مهمانی‌ها (فرق نمی‌کند؛ چه عروسی باشد، چه عزا) محل سگ به هیچ‌کس نمی‌گذارند. به این گونه از دخترها می‌گویند: «دختران دماغ فیلی». از نظر روان‌شناسی این افراد دچار بیماری «بیش تشکری» هستند و نیاز مبرم به مقدار زیادی «قربان- صدقه» دارند.
    *برخی از اینها که به آنها اونها می‌گویند به «دختران دماغ عقابی» مشهورند. اینها همان‌هایی هستند که بابابزرگشان را جلوی چشم بابایشان می‌آورند تا خرج عمل دماغشان را تهیه کنند. این دسته مدام جلوی آینه دماغشان را با خط‌کش و کولیس اندازه می‌گیرند یا از زوایای مختلف از دماغ خود عکس می‌گیرند و با برنامة فتوشاپ آن را ویرایش می‌کنند. اونها روزی چند بار از خدا می‌پرسند: «آخه چرا عقاب رو آفریدی؟» البته این دسته از دختران نسبت به گلابی، لامپ پرمصرف، کوفته تبریزی و هرچیزی که شبیه دماغشان باشد آلرژی دارند.
    *دسته‌ای دیگر از دختران وجود دارند که اشکشان توی دماغشان است. البته جسارت نشود، این دسته فکر می‌کنند با دیدن هر چیز باحال یا بی‌حالی باید بزنند زیر گریه و مشکلاتشان را با قدرتِ عجیبِ این مایع شگفت‌انگیز حل بفرمایند. این دختران در رشته آب‌غوره‌گیری کارشناسی ارشد دارند و قادرند با هر قطره اشک فین‌فین کرده و بر مخاطب تأثیر بگذارند. به این دسته «دختران جاری دماغ» گفته می‌شود.
    *و اما دسته‌ای دیگر از دختران بر خلاف بقیه، نه به سوسک حساسیت دارند و نه از دیدن مورچه توی قندان غش می‌کنند. هیچ پشه‌ای هم نمی‌تواند به آنها لگد بزند. چرا که خودشان اهل لگدپرانی یا به قول استادشان «دفاع شخصی» هستند. برای این دستة اخیر کوبیدن بر فرق سر آقایان مثل آب خوردن است، زیرا با هر عطسه‌شان چهارتا پسر را در هوا معلق می‌کنند و با شاخ بر زمین می‌کوبند، به این گروه از دختران ... هیچی نمی‌گویند، چون جرئتش را ندارند. به‌خصوص پسرها که دنبال نقطه ضعف دخترها می‌گردند تا نقطه ضعف خود را پنهان کنند.
    1.پانویس: لازم به یادآوری ‌است که نویسنده این مقاله یعنی پروفسور آشپلیوس به دلیل نامعلومی به مرگ طبیعی به قتل رسید



    ================================


    مطلب2:


    برای خوشحال کردن یک زن...

    یک مرد فقط نیاز دارد که این موارد باشد :

    1. یک دوست

    2. یک همدم

    3. یک عاشق

    4. یک برادر

    5. یک پدر

    6. یک استاد

    7. یک سرآشپز

    8. یک الکتریسین

    9. یک نجار

    10. یک لوله کش

    11. یک مکانیک

    12. یک متخصص چیدمان داخلی منزل

    13. یک متخصص مد

    14. یک متخصص علوم جنسی

    15. یک متخصص بیماری های زنان

    16. یک روانشناس

    17. یک دافع آفات

    18. یک روانپزشک

    19. یک شفا دهنده

    20. یک شنونده خوب

    21.. یک سازمان دهنده

    22. یک پدر خوب

    23. خیلی تمیز

    24. دلسوز

    25. ورزشکار

    26. گرم

    27. مواظب

    28. شجاع

    29. باهوش

    30. بانمک

    31. خلاق

    32. مهربان

    33. قوی

    34. فهمیده

    35. بردبار

    36. محتاط

    37. بلند همت

    38. با استعداد

    39. پر جرأت

    40. مصمم

    41. صادق

    42. قابل اعتماد

    43. پر حرارت

    بدون فراموش کردن :

    44. تعریف کردن مرتب از او

    45. عشق ورزیدن به خرید

    46. درستکار بودن

    47. بسیار پولدار بودن

    48. تنش ایجاد نکردن برای او

    49. نگاه نکردن به بقیه دختران

    و در همان حال، شما باید :

    50. توجه زیادی به او بکنید، و انتظار کمتری برای خود داشته باشید

    51. زمان زیادی به او بدهید، مخصوصاً زمان برای خودش

    52. اجازه رفتن به مکانهای زیادی را به او بدهید، هیچگاه نگران نباشید او کجا می رود.

    بسیار مهم است :

    53. هیچگاه فراموش نکنید :

    * سالروز تولد

    * سالروز ازدواج

    * قرارهایی که او می گذارد



    چگونه یک مرد را خوشحال کنیم :

    1. تنهاش بذارید


    ==================


    مطلب3:


    مواد لازم برای تهیه دختر امروزی


    انواع لوازم آرایش: 7کیلوعشوه و ادا و اطوار: 40خروار

    قر و فر : 50 دور در دقیقه

    زبان: 20 متر

    قدرت بیان: 4300 اسب بخار

    قدرت اشک ریزی: 6 لیتر در ساعت

    منطق: 25 گرم

    قدرت درک: نیم مثغال = در صورت نبودن اشکالی نداره

    لجبازی : هرچی بیشتر بهتر





    ======================


    مطلب4:


    نامه ای به پدر


    پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب ديد که تخت خواب
    کاملاً مرتب و همه چيز جمع و جور شده. يک پاکت هم به روي بالش گذاشته
    شده و روش نوشته بود « براي پدر». پدر با بدترين پيش داوري هاي ذهني پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند : پدر عزيزم،با اندوه و افسوس فراوان برايت مي نويسم. من مجبور بودم با دوست دختر جديدم فرار کنم، چون مي خواستم جلوي يک رويارويي با مادر و تو رو بگيرم. من احساسات واقعي رو با سارا پيدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما مي دونستم که تو اون رو نخواهي پذيرفت، به خاطر تيزبيني هاش، خالکوبي هاش ، لباسهاي تنگ موتور سواريش و به خاطر اينکه سنش از من خيلي بيشتره.


    پدر سارا به من گفت که ما ميتونيم شاد و خوشحال باشيم اما فقط احساسات مهم نيست ، پدر ، اون حامله است
    . اون يک کلبه توي جنگل داره و کُلي هيزم براي تمام زمستون. ما يک رؤياي مشترک داريم براي داشتن تعداد زيادي بچه.......
    سارا چشمان من رو به روي حقيقت باز کرد که ماريجوانا واقعاً به کسي صدمه نمي زنه . ما اون رو براي خودمون مي کاريم سارا براي همه کوکائينها و اکس تازي ها مشتري داره
    در ضمن، دعا مي کنيم که علم بتونه درماني براي ايدز پيدا کنه، وحال سارا بهتر بشه
    اون لياقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و مي دونم چطور از خودم مراقبت کنم. يک روز، مطمئنم که براي ديدارتون بر مي گرديم، اونوقت تو مي توني نوه هاي زيادت رو ببيني.با عشق،پسرت،( جان)

    پاورقي : پدر، هيچ کدوم از جريانات بالا واقعي نيست، من طبقه بالا هستم تو خونه کامي

    فقط مي خواستم بهت يادآوري کنم که در دنيا چيزهاي بدتري هم هست نسبت به کارنامه مدرسم که روي ميزمه. دوسِت دارم! هروقت براي اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن









  2. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندس
    نوشته ها
    26
    ارسال تشکر
    224
    دریافت تشکر: 106
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    fahimeh.gh's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    آفرین آفرین

  3. 7 کاربر از پست مفید fahimeh.gh سپاس کرده اند .


  4. #3
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    خوابگاه دختران و پسران دانشگاه

    خوابگاه دخترا:




    سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد
    دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)



    شبنم:ِ وا!… خاک بـرسرم! چـ
    ـرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

    لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود
    ادامــه می دهـد.)

    شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
    لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن
    تــو بُــرد. منــی که از ۶ مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که
    بـه امیـد ۲۰ سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده
    ۱۹!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)

    شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم… گـریه نـکن. می فهـممت. درد
    بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو
    برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

    لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من
    اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم ۸ دور بخـونم!
    می فهـمی شبنم؟فقط ۸ دور… (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا
    چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

    شبنم: عزیزم… دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط ۷ – ۸ دور
    تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک
    شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته،
    فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

    لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره.
    مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت ۵/۷ بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

    (در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد.
    اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام
    «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)

    شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
    فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد… نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار
    کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

    شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
    فرشــته: خب، منــم ۱۹ بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد،
    ببـریـمش دکتــر.

    (و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج
    می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

    *خوابــگاه پســرا :


    سکــانـس دوم: (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز
    کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول
    نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان،
    «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

    میثـــاق: مهـدی… شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
    مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
    میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع
    شــد.

    مهـدی: آره… منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟!
    نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!

    میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای
    وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه
    های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

    آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه ۱۰
    دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل
    دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب
    داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری…

    مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون… اگه
    واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

    در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود.
    پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

    میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
    رضــا:استقلال همین الان دومیشم خورد!!!
    مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه….. .!!! پرسپولیس قهرمان میشه
    خدا می دونه که حقشه……………

    و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور
    می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند
    ویرایش توسط M@hdi42 : 20th January 2013 در ساعت 11:49 PM


  5. #4
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    فیزیک
    نوشته ها
    24
    ارسال تشکر
    239
    دریافت تشکر: 116
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    مطلب4 خیلی جالب بود مرسی

  6. 9 کاربر از پست مفید M.H.A سپاس کرده اند .


  7. #5
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    عروس خانوما چطوری بله میدن



    عروس عادی : با اجازه بزرگتر ها بله (این اصولا مثل بچه آدم بله رو میگه و قال
    قضیه رو میکنه)

    عروس لوس: بع..........له...

    عروس زیادی مؤدب : با اجازه پدرم، مادرم، برادرم،خواهرم،
    دایی جون، عمه جون، زن
    عمو کوچیکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو،...،
    مرحوم زن آقاجان بزرگه ،
    قدسی خانوم جون ، ...(این عروس خانوم آخر هم یادش
    میره بگه بله واسه همین دوباره
    از اول شروع میکنه به اجازه گرفتن...)

    عروس خارج رفته: با پرمیشن گریت ترهای فمیلی

    عروس خجالتی:اوهوم
    عروس پاچه ورمالیده: به کوری چشم پدر شوهر و
    مادر شوهر و همه فک و فامیل این
    بزغاله (اشاره به داماد) آره.... وضعیت داماد
    کاملا قابل پیش بینی است





    عروس هنرمند: با اجازه تمامی اساتیدم، استاد
    رخشان بنی اعتماد، استاد مسعود
    کیمیایی، ...، اساتید برجسته تاتر، استاد رفیعی، ...
    ، مرحوم نعمت ا...گرجی ،
    شیرعلی قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره
    مرلین مونرو، مرحوم مارلین دیتریش
    ، مرحوم مغفور گری گوری پک و ... آری میپذیرم که به
    پای این اتللوی خبیث بسوزم چو
    پروانه بر سر آتش...

    عروس داش مشتی: با اجزه بروبکس مُجلی نیست

    من که پایه ام ... (با عرض تشکر از داش
    اسی)

    عروس زیادی مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحیم و به
    نستعین انه خیر ناصر و معین
    ... اعوذ با... منم شیطان رجیم یس و القرآن الحکیم .... الی آخر .... ( و در آخر
    نعم!!!)
    ویرایش توسط M@hdi42 : 21st January 2013 در ساعت 12:29 AM


  8. #6
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    اطلاعات زیر،‌حاصل یک تحقیق بر روی یک گروه میلیونی از دختران ایرانی است که در آن رابطه‌ی بین سن و معیار ازدواج مورد بررسی قرار گرفته است.



    ۱۸ الی ۲۰ سالگی: حداقل لیسانس داشته باشد،قدبلند،‌خوش بر و رو،‌ خوش تیپ،‌ خوشمزه!،‌ پولدار،‌دارای ماشین (حداقل 206)،‌ترجیحا خارج رفته. خوشمزه

    ۲۱ الی ۲۴ سالگی: حداقل فوق دیپلم داشته باشد،‌قد متوسط هم اشکال ندارد، قیافه چندان مهم نیست، تیپ معقولانه، بداخلاق نباشد،‌دارای ماشین (حداقل پراید)، خارج رفته ‌نرفته فرقی ندارد. خیال باطل

    ۲۵ الی ۲۹ سالگی: مدرک تحصیلی چندان مهم نیست،‌کار داشته باشد کافیست، قدش خیلی کوتاه نباشد ترجیحا، مهم سیرت است نه صورت!، آدم نباید ظاهربین باشد،‌ دست بزن نداشته باشد همین، ماشین نداشت اشکال ندارد ولی قول بدهد بعدا بخرد.

    ۳۰ الی ۳۵ سالگی: مدرک اصلا مهم نیست فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشد کفایت می‌کند، کار داشته باشد، اصلا اهمیت ندارد،‌مهم فهم و شعور است.

    ۳۶ الی ۴۰ سالگی: کار داشته باشد کافیست،‌فهم و شعور هم ترجیحا داشته باشد

    ۴۱ الی ۵۰ سالگی: مذکر باشد کفایت می‌کند

    ۵۰ الی آخر: در حال حاضر مشترک مورد نظر در دسترس نمی‌باشد/ نو ریسپانس تو پیجینگ!



    - در پایان به پسران محترم و عزیز توصیه می‌شود:

    با توجه به بالا رفتن سن ازدواج دختران که میانگین آن نزدیک به سی سال است ، زیاد خودشان را برای ادامه‌ی تحصیل، مشکل سربازی،خرید منزل،‌ماشین،‌موبایل و غیره اذیت نکنند؛ چرا که هم عجله کار شیطان است و هم طبق آمار فوق،‌طرف همینجوری از شما راضی است و نیازی به زحمت اضافه نمی‌باشد !
    ویرایش توسط M@hdi42 : 21st January 2013 در ساعت 12:13 AM


  9. #7
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مکانیک - طراحی جامدات
    نوشته ها
    3,892
    ارسال تشکر
    3,247
    دریافت تشکر: 14,584
    قدرت امتیاز دهی
    29857
    Array

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi42 نمایش پست ها
    رضــا:استقلال همین الان دومیشم خورد!!!
    مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه….. .!!! پرسپولیس قهرمان میشه
    خدا می دونه که حقشه……………

    و بالاخره یکی از گرایش های mahdi42 عزیز مشخص شد!!!
    آشوبم آرامشم تویی
    به هر ترانه ای سر می کشم تویی
    بیا که بی تو من غم دو صد خزانم

  10. 13 کاربر از پست مفید م.محسن سپاس کرده اند .


  11. #8
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    نقل قول نوشته اصلی توسط مازرون نمایش پست ها
    و بالاخره یکی از گرایش های mahdi42 عزیز مشخص شد!!!
    اتفاقا برعکسه. پروفایلمو ببین .قسمت گروه ها


  12. #9
    دوست آشنا
    نوشته ها
    672
    ارسال تشکر
    1,826
    دریافت تشکر: 4,412
    قدرت امتیاز دهی
    2955
    Array
    BaAaroOoN's: جدید134

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    از خودم نا امید شدم بابا!!!!
    این تعاریفی که گفتی نشون میده که من اصلا دختر نیستم و پسر بودم خبر نداشتم!!!!!
    این مدتم داشتم مامان بابامو گول میزدم
    بعله!!
    یه همچین دختریم من


  13. #10
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : ______دختر وپسر های بانمک ______

    «پسر برتر از دخترآمد پدید»پسر جمله را گفت و چیزی ندید

    نگو دخترک با یکی دسته بیل
    سر آن پسر را شکسته جمیل

    بگفتا: «جوابت نباشد جز این
    نگویی دگر جمله‌ای اینچنین!

    وگرنه سر و کار تو با من است
    که دختر جماعت به این دشمن است.»

    پسر اندکی هوشیاری بیافت
    سرش چون انار رسیده شکافت

    پسر گفتش:«ای دختر محترم
    که گفته که من از شما بهترم؟!

    که دختر جماعت به کل برتر است
    ز جن تا پری از همه سرتر است

    پسر سخت بیجا کند، مرگ بید
    که برتر ز دختر بیاید پدید!»

    پس آن ضربه خیلی نشد نا به جا
    که یک مغز معیوب شد جا به جا


    ============





    ترفندهایی برای خانم ها که با اعصاب شوهرشان بازی کنند البته در این مورد خانم ها به هیچ وجه نیاز به آموزش ندارند
    1. غذای شور و سوخته جلوی شوهرتان بگذارید و قبل از اینکه لب به غذا بزند بگویید: اینقدر بدم میاد از مردایی که از غذای زناشون ایراد میگیرن!

    2. هر وقت شوهرتان برای شما دسته گل خرید، بگویید ا، باغچه همسایه چه گلهایی قشنگی داره! چرا کندیشون؟!

    3. هر وقت شوهرتان برای شما حرفای قشنگ زد، به طرز فجیعی از ته حلق بگویید؟
    هوووووووووووووووووووووووو وووووووووووق

    4. هر وقت دیدید شوهرتان مشغول تماشای مسابقه فوتبال می باشد ، به بهانه تماشای عمو پورنگ سریع کانال را عوض نمایید!

    5. دائما در حضور شوهرتان ،از عرضه و توانایی مردان دیگر تعریف کنید!

    6. اگر شوهرتان با کلی قرض و قوله و وام گرفتن برای کادوی تولدتان یک عدد پژو ۲۰۶ آلبالویی خرید با دلخوری بگویید: اگه با خواستگار قبلیم
    ازدواج می کردم حتما برام یه ماکسیما می خرید!

    7. هر وقت دیدید شوهرتان با خیال راحت خوابیده است برای ضد حال زدن به او بگویید:عزیزم می دونی اگه الان مهریم رو مطالبه کنم باید
    بری گوشه زندان بخوابی؟!

    8. هر ۵ دقیقه یک بار به محل کار شوهرتان زنگ بزنید و بگویید: فقط مـــی خواستم مطمئن بشم که تلفنت مشغول نیست و حواست جمع کــارته!

    9. هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگویید: عزیزم ،انگار همین چنــد سال پیش بود که در یک لحظه هل شدم و بله رو گفتم!

    10. از همسرتان معنای عشق را بپرسید و بعد از اینکه ۲ ساعت عشق را تفسیر کرد و برایتان داستان های عشقی تعریف کرد به او بگویید: ابله! عشق یـــه چیزی مثل کشک و دوغه،دروغه،دروغه!

    11. هر وقت شوهرتان رازی را برایتان گفت و از شما خواست که پیش خودتــان بماند و به کسی نگویید،سعی کنید، کسی از دوستان ، فامیل و همسایه نماند که این راز به گوشش نرسد!

    12. و هر وقت به دلایل بالا شوهرتان تصمیم به طلاق دادن شما گرفت ،با توجه به قحطی شوهر در جامعه،با چشمانی پر از اشک به او بگویید: منو ببخش عزیزم، و بعد از این که کاملاقانع شد!



    13. عمل به توصیه های بالا را از نو تکـرار نمایید!!!


    =============

    دختری کرد سوال از مادر . . . که چه طعم و مزه دارد شوهر

    این سخن چون بشنید از دختر . . . اندکی کرد تامل مادر

    که چه گویم بر این لعبت مست . . . گر بگویم مزه اش شیرین است

    یا غم شوی روانش کاهد . . . یا بلافاصله شوهر خواهد

    گر بگویم مزه آن تلخ است . . . تا ابد میکشد از شوهر دست

    زین سبب گفت به او ای زیبا . . . ترش باشد مزه شوهر ها

    دخترک در تب و در تاب افتاد . . . گفت: مادر دهنم آب افتاد !


    =========


صفحه 1 از 7 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بحث: ****______آموزش جدیدترین روشهای خودکشی______****
    توسط M@hdi42 در انجمن سایر موضوعات علمی
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: 26th January 2013, 07:22 PM
  2. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: 27th May 2012, 10:23 PM
  3. تفاوت درس خوندن دخترها وپسرها!
    توسط ساسي در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th March 2011, 11:12 PM
  4. نيمروي دخترها وپسرها
    توسط ساسي در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 20th February 2011, 09:43 PM
  5. دخترها وپسرها
    توسط ریپورتر در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th April 2010, 02:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •