[quote=نسیم صبح;396637]از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
خانم مغرور :به نام خدایی که زن آفرید حکیمانه امثال ِ من آفریدخدایی که اول تو را از لجن و بعداً مرا از لجن آفرید !برای من انواع گیسو و موی برای تو قدری چمن آفرید !مرا شکل طاووس کرد و تورا شبیه بز و کرگدن آفرید !به نام خدایی که اعجاز کرد مرا مثل آهو ختن آفریدتورا روز اول به همراه من رها در بهشت عدن آفریدولی بعداً آمد و از روی لطف مرا بی کس و بی وطن آفریدخدایی که زیر سبیل شما بلندگو به جای دهن آفرید !وزیر و وکیل و رئیس ات نمود مرا خانه داری خفن آفریدبرای تو یک عالمه کِیْسِ خوب شراره ، پری ، نسترن آفریدبرای من اما فقط یک نفر درب پیت برای غمو زندگی آفرید !برایم لباس عروسی کشید و عمری مرا در کفن آفریدبه نام خدایی که سهم تو را مساوی تر از سهم من آفریدپاسخ حکیمانه مردان:به نام خداوند مردآفرین که بر حسن صنعش هزار آفرینخدایی که از گِل مرا خلق کرد چنین عاقل و بالغ و نازنینخدایی که مردی چو من آفرید و شد نام وی احسنالخالقینپس از آفرینش به من هدیه داد مکانی درون بهشت برینخدایی که از بس مرا خوب ساخت ندارم نیازی به لاک، همچنینرژ و ریمل و خط چشم و کرم تو زیباییام را طبیعی ببیندماغ و فک و گونهام کار اوست نه کار پزشک و پروتز، همین !نداده مرا عشوه و مکر و ناز نداده دم مشک من اشک و فین!مرا ساده و بیریا آفرید جدا از حسادت و بیخشم و کینزنی از همین سادگی سود برد به من گفت از آن سیب قرمز بچینمن ساده چیدم از آن تک درخت و دادم به او سیب چون انگبینچو وارد نبودم به دوز و کلک من افتادم از آسمان بر زمینو البته در این مرا پند بود که ای مرد پاکیزه و مهجبینتو حرف زنان را از آن گوش گیر و بیرون بده حرفشان را از اینکه زن از همان بدو پیدایشات نشسته مداوم تو را در کمین






پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)