مهمونا رفتن به خیر گذشت....
امروز واسه اولین بار یه گوشه از مهمونی رو من مدیریت!!!! کردم.... خیلی سخت بود بدتر از امتحان دادن..............
همون بهتر که درس هست تا بهونه بگیریم از زیر کار در ریم........
اونم اینجور مهمونی هایی که خیلی نمیشه صمیمی بود.....و همه چیز باید منظم پیش بره....
باباشونم چپ میرفتم راست میومدم همش ازم ایراد میگرفتنکلا منو بردن زیر سوال...که دنیا تلاش و مهارت و حرف واسه گفتن داشته باشی اما نتونی خانم خونه باشی هیچ فایده ای نداره.. واقعا به فکر فرو رفتم....گاهی خیلی ادعامون میشه که درباره فلان ..بلدیم فلان مهارت رو داریم فلان کارو کردیم و..... اما پیش پا افتاده ترین چیزا شاید برامون سخت و خسته کننده باشه.... البته حرفا و جوابای خودمو داشتم ولی ترجیح دادم با سکوت و یه لبخند رو لب به این بحث پایان بدم... و بپذیرم پیشنهادشون رو.... خلاصه مهمونی افتاد دست من......................
امشب خیلی چیزا رو یاد گرفتم.... اینکه واسه اولین بار یه کارایی انجام میدادم و با مشکل بر میخوردم و راه حلش به ذهنم میرسید ... حتی آزمون و خطاهاش برام جالب بود.....اینکه آدم چقد سریع تطابق پیدا میکنه... ولی خداروشکر بر خلاف نظر بقیه از پسش بر اومدم.... با اینکه ایشون خیلی گیر میدادن ولی من با روی گشادهپذیرا بودم هر انتقادی رو...
خیلی خسته شدمولی خوشحالم که همه راضی بودن و اعتراف کردن که فکرشم نمیکردن من..........
آشپزخونه برام جالب شد.... همه ی حواست و حتی حواس ششم و هفتم و.... رو باید جمع کنی... در یه لحظه به خیلی چیزا هم زمان فکر کنی و آمار زمانی و.. دستت باشه...و همچنین بیرون آشپزخونه رو هم کنترل کنی چیزی کم نباشه چیزای اضافی رو برداریو.... احساس میکنم یه ورزش ذهنی بود.... بیشتر از اونچیزی که جسمم درگیر باشه ذهنم درگیر بود...واقعا آشپزخونه مدیریت میخواد.......
جالب بود... ولی دوست داشتنی نبود.... خوشحالم از پسش بر اومدم... اما نظری ندارم درین باره که دوباره این موقعیت پیش بیاد... نه دوست داشتنی بود! که بگم میخوام باز اتفاق بیفته... نه اونجوری که میگفتن بود..که نخوام دوباره اتفاق بیفته....... خنثی بود....نسبت به تجربه ی دوبارش حس خاصی ندارم...
عجیب بود....
دیدم نسبت به خانومای خونه دار خیلییییییییییییییی عوض شده و بیشتر از قبل مدیون مادرم هستم............................







.gif)
ولی خوشحالم که همه راضی بودن و اعتراف کردن که فکرشم نمیکردن من..........

پاسخ با نقل قول



علاقه مندی ها (Bookmarks)