دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

موضوع: الان دقیقادرچه حالتی؟

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #29
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    ارشد ژنتیک ،کارشناسی میکروبیولوژی
    نوشته ها
    2,987
    ارسال تشکر
    25,976
    دریافت تشکر: 13,088
    قدرت امتیاز دهی
    24670
    Array
    سونای's: جدید81

    پیش فرض پاسخ : الان دقیقادرچه حالتی؟

    مهمونا رفتن به خیر گذشت....
    امروز واسه اولین بار یه گوشه از مهمونی رو من مدیریت!!!! کردم.... خیلی سخت بود بدتر از امتحان دادن..............
    همون بهتر که درس هست تا بهونه بگیریم از زیر کار در ریم........
    اونم اینجور مهمونی هایی که خیلی نمیشه صمیمی بود.....و همه چیز باید منظم پیش بره....
    باباشونم چپ میرفتم راست میومدم همش ازم ایراد میگرفتنکلا منو بردن زیر سوال...که دنیا تلاش و مهارت و حرف واسه گفتن داشته باشی اما نتونی خانم خونه باشی هیچ فایده ای نداره.. واقعا به فکر فرو رفتم....گاهی خیلی ادعامون میشه که درباره فلان ..بلدیم فلان مهارت رو داریم فلان کارو کردیم و..... اما پیش پا افتاده ترین چیزا شاید برامون سخت و خسته کننده باشه.... البته حرفا و جوابای خودمو داشتم ولی ترجیح دادم با سکوت و یه لبخند رو لب به این بحث پایان بدم... و بپذیرم پیشنهادشون رو.... خلاصه مهمونی افتاد دست من......................
    امشب خیلی چیزا رو یاد گرفتم.... اینکه واسه اولین بار یه کارایی انجام میدادم و با مشکل بر میخوردم و راه حلش به ذهنم میرسید ... حتی آزمون و خطاهاش برام جالب بود.....اینکه آدم چقد سریع تطابق پیدا میکنه... ولی خداروشکر بر خلاف نظر بقیه از پسش بر اومدم.... با اینکه ایشون خیلی گیر میدادن ولی من با روی گشاده پذیرا بودم هر انتقادی رو...
    خیلی خسته شدم ولی خوشحالم که همه راضی بودن و اعتراف کردن که فکرشم نمیکردن من..........
    آشپزخونه برام جالب شد.... همه ی حواست و حتی حواس ششم و هفتم و.... رو باید جمع کنی... در یه لحظه به خیلی چیزا هم زمان فکر کنی و آمار زمانی و.. دستت باشه...و همچنین بیرون آشپزخونه رو هم کنترل کنی چیزی کم نباشه چیزای اضافی رو برداریو.... احساس میکنم یه ورزش ذهنی بود.... بیشتر از اونچیزی که جسمم درگیر باشه ذهنم درگیر بود...واقعا آشپزخونه مدیریت میخواد.......
    جالب بود... ولی دوست داشتنی نبود.... خوشحالم از پسش بر اومدم... اما نظری ندارم درین باره که دوباره این موقعیت پیش بیاد... نه دوست داشتنی بود! که بگم میخوام باز اتفاق بیفته... نه اونجوری که میگفتن بود..که نخوام دوباره اتفاق بیفته....... خنثی بود....نسبت به تجربه ی دوبارش حس خاصی ندارم...
    عجیب بود....
    دیدم نسبت به خانومای خونه دار خیلییییییییییییییی عوض شده و بیشتر از قبل مدیون مادرم هستم............................

    ستاره ها نهفتم در اسمان ابري
    دلم گرفته اي دوست، هواي گريه با من

  2. 5 کاربر از پست مفید سونای سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قهوه ای شدن به چه قیمتی؟!
    توسط داداشی در انجمن خبرهای پزشکی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st August 2012, 02:26 PM
  2. ازاعضای اینجا چه چیزی یاد گرفتی؟
    توسط بلدرچین در انجمن تالار گفتگوی آزاد
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 28th January 2012, 11:43 PM
  3. آیا تو خوشبختی؟
    توسط s@ba در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 08:21 PM
  4. ازدواج به روش مدرن یا سنتی؟
    توسط میهن در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th December 2009, 07:05 PM
  5. قهر یا آشتی؟
    توسط AvAstiN در انجمن روانشناسی اجتماعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th May 2009, 09:18 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •