
دوست آشنا
از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میكنم و آرزو میكنم كه كاش
برای یك لحظه فقط یك لحظه آغوش گرمت را احساس كنم ، میخواهمسر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه كم نشوم . تو مرابه دیار محبتها بردی و صادقانه دوستم داشتی پس بیا و باز در این راهتلاش كن اگر طاقت اشكهایم را نداری . در راه عشقی پاك تر و صادقانه تر،زیرا كه من و تو ما شده ایم پس نگذار زمانه بیرحم دلهایی را كه از همجدا نشدنی است را به درد آورد دلم را به تو دادم و كلیدش را به سویخوشبختیها روانه كردم چه شبها كه تا سحر به یادت با
گونه های خیس از دلتنگی ها
به سر بردم چه روزها با خاطراتتنفس
كشیدم پس تو ای سخاوت آسمانی من ...مرا دریاب كه دیوانه وار دوستت دارم
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.


پاسخ با نقل قول
علاقه مندی ها (Bookmarks)