- چى ؟! صبر کنم تا وقت پراخت حقوق برسد؟
بیت المال و خزانه کشور در دست تو است ، و به من مى گویى صبر کن تا موقع پرداخت سهمیه ها برسد، و از سهم خودم بتو بدهم ! تو هر اندازه بخواهى مى توانى از خزانه و بیت المال بردارى ، چرا مرا به رسیدن موقع پرداخت حقوق حواله مى کنى ؟! بعلاوه مگر تمام حقوق تو از بیت المال چقدر است ؟ فرضا تمام حقوق خودت را به من بدهى ، چه دردى از من دوا مى کند؟
- من از پیشنهاد تو تعجب مى کنم ، خزانه دولت پول دارد یا ندارد، چه ربطى به من و تو دارد؟! من و تو هم هر کدام فردى هستیم مثل سایر افراد مسلمین . راست است که تو برادر منى و من باید تا حدود امکان از مال خودم به تو کمک و مساعدت کنم ، اما از مال خودم نه از بیت المال مسلمین .
مباحثه ادامه داشت و عقیل با زبانهاى مختلف اصرار سماجت مى کرد، که اجازه بده از بیت المال پول کافى به من بدهند، تا من دنبال کار خود بروم .
آنجا که نشسته بودند به بازار کوفه مشرف بود. صندوقهاى پول تجار و بازاریها از آن جا دیده مى شد. در این بین که عقیل اصرار سماجت مى کرد، على به عقیل فرمود:اگر باز هم اصرار دارى و سخن مرا نمى پذیرى ، پیشنهادى به تو مى کنم ، اگر عمل کنى مى توانى تمام دین خویش را بپردازى و بیش از آن هم داشته باشى ؟
- چه کار بکنم ؟
- در این پایین صندوقهایى است . همینکه خلوت شد و کسى در بازار نماند، از اینجا برو پایین و این صندوقها را بشکن ، و هر چه دلت مى خواهد بردار!
- صندوقها مال کیست ؟؟؟؟...
علاقه مندی ها (Bookmarks)