طرفداران تفکیک جنسی به حق باور دارند که:
1- غریزه جنســــــــی یکی از قویترین و سرکشترین غرائز بشری است. این غریزه با محرکهای بیرونی که همان عوامل تحریک کننده جنسی است بیدار و فعال میشود.
2- بیداری این غریزه به تماس و رابطه با جنس مخالف شتاب میدهد و دیگر فعالیتها را به دنبال خود میکشاند.
3- بهترین راه ارضای این غریزه ازدواجی است آگاهانه، سالم و قانونی.
4- قرار گرفتن در میدان پرجاذبه تحریکات، میتواند انتخاب همسر را از جنبه عقلانی، منطقی و سالم خود درآورد و به گزینشی شتابزده و پرآسیب برساند.
5- مردان بیشتر از طریق نگاه و زنان از راه گفتوگو جذب طرف مقابل میشوند.
6- اگر نیاز جنسی از طریق ازدواج برآورده نشود، محرومیت این غریزه برای فرد بحرانهای روانی و اخلاقی و برای جامعه آسیبهای جدی اجتماعی را رقم میزند.
7- پس لازم است زنان و مردان باهم کمتر برخورد داشته باشند تا ازدواجشان به همان صورت سالمِ سنتی و با کمترین تماس قبل از عقد رسمی انجام پذیرد.
8- کسی مخالف تحصیل و کار زنان نیست، اما اگر زنان دور از تماس با مردان باشند هر دو جنس با آرامش بیشتری درس میخوانند و کار میکنند و ارزش زنان هم در حد کالای جنسی کاهش نمییابد.
9- حکومت اسلامی که مسئول ترویج و پاسداری از ارزشهای والای انسانی است باید کار مردم را به خودشان وانگذارد و برای آرامش و سلامت فرد و جامعه به بهترین نحو برنامه ریزی کند.
10- مشکلات اجرایی نباید اصل موضوع را زیر سؤال ببرد و بلکه باید همچون تحریم تدریجی شراب در صدر اسلام با برنامه هایی آرام و درست، به سوی تحقق کامل این طرح گام برداشت.
مخالفان این طرح معتقدند
غیر از مشکلات زیادی که این برنامه در اجرا با آن روبرو میشود، مثل تعداد کم دانشجویان دختر یا پسر در یک کلاس، در کنار تعداد زیاد دانشجویان جنس متفاوت آنها (برای نمونه 5 نفر پسر در کلاس 40 نفره روانشناسی) و دشواریهای تخصیص استاد و امکانات آموزشی به آن تعداد کم، این کار جوانان را با سؤالات و تردیدهای دیگری هم روبرو میسازد:
اگر قرار است زنان و مردان همدیگر را نبینند باید این طرح درباره استادان هم، اجرا شود. استاد مرد به دختران درس ندهد و برعکس!
آیا جوانان بعد از فراغت از کلاس در محیط بیرون با هم تماس نخواهند گرفت؟ آیا میتوان در همه کوچه ها، خیابانها ، مراکز درمانی و خرید، آنها را از هم دور کرد؟
آیا براستی دانشجویان در مدتی که در کلاس هستند، با هم برخوردها و گفتگوهای تحریک کننده دارند؟
محیط کلاس ناسالم تر است یا محیطهای تفریحی؟ با فضای گسترده و پر از رمز و راز مجازی (اینترنت) چه میکنیم؟
آیا صدها هزار دختر و پسر جوان در خانواده های هسته ای امروزه، میتوانند به شیوه سنتی ازدواج کنند؟ آیا پدیده تجردهای ناخواسته دختران عمق و گسترش بیشتری نمییابد؟
بررسیهای چندی که درسالهای گذشته صورت گرفته نشان میدهد: دانشجویانی که در دانشگاههای تک جنسیتی درس میخوانند تقریباً به اندازه دیگر دانشجویان با جنس مخالف رابطه دارند.
همین تحقیقات میرساند که بیش از 60 دختران و پسرانی که در دانشگاهها با جنس مخالف رابطه شتابزده و نادرستی برقرار میکنند، این کار را از اوایل نوجوانی و در زمان تحصیل در دوره راهنمایی و دبیرستان شروع کرده اند!
آیا جدایی دختران و پسران محصل در قبل از دانشگاه، توانسته مانع ارتباط آنها شود؟ آیا تماسهای فراوان و پرآسیب دانش آموزان، کم زیانتر از دوستیهای دانشجویانی بوده است که حداقل 40 آنها به ازدواج ختم میشود؟
آیا بهتر نیست هر طرحی که به ذهن افراد میآید به طور جامع بررسی شود و اجرای عمومی آن به بعد از مشورت با صاحبنظران با تجربه و اجرای نمونه ای و محدود موکول گردد و پس از آن هم پیگیری و ارزیابی عالمانه آن اقدام شود؟
آیا نمیتوان به جای این برخوردهای مقطعی، شتابزده و غیرقابل اجرا و بیدوام که نگاهی ابزاری و کاملاً جنسی به روابط انسانی دارد، به دختران و پسران آموزش داد چگونه با هم همکاری کنند و با چه معیارها و روشهایی به قصد ازدواجی پایدار و آگاهانه و با مشورت خانواده ها با یکدیگر به گفت وگو بپردازند!
نوشته ای از دکتر محمود گلزاری- روانشناس
علاقه مندی ها (Bookmarks)