دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: اصطلاحات و تعارفات رایج در میان زنان شیرازی

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    روانشناسی بالینی
    نوشته ها
    6,602
    ارسال تشکر
    29,978
    دریافت تشکر: 25,422
    قدرت امتیاز دهی
    43646
    Array
    نارون1's: لبخند

    پیش فرض پاسخ : اصطلاحات و تعارفات رایج در میان زنان شیرازی


    دست پنبرایان را بنازم / دست پنچه‌تان درد نکند!
    چون کسی خوراکی لذيذ و نيک پزد يا از او هنرِ دستی زيبايی نظير بافتنی يا دوختنی بينند، وی را با اين عبارت ستایش کنند.





    دستِ خير به‌ات (به تو) می‌زنم.
    آن گاه که خواهند از درد و بيماری در عضوی از اعضای خود يا ديگری برای مخاطب سخن گويند، برای توضيح بيش‌تر به همان عضو در بدن وی اشاره کنند يا دست زنند و برای دور ماندن وی از گرفتار آمدن او به آن درد و بيماری عبارت ياد شده را گويند.






    دعای کسی را رساندن.

    وقتی که کسی خواهد مهر و لطف خود را توسط ديگری به شخص سوم ابلاغ کند گويد: "دعای فلان را هم برسان!" اين در صورتی‌ست که شخص سوم از نظر سن و سال از آن کس کوچک‌تر باشد. در صورت عکس گويد: "سلام فلانی را هم برسان!"





    دلت به بد نسوزد!
    پاسخ به کسی‌ست که از شنيدن خبر ناگوار و يا ديدن منظره‌ ای دل‌خراش بگويد: "دلم سوخت" يا "دلم می‌سوزد." (ر.ک. الاهی دلت به بد ...)






    ديدنی گل هم يك دقيقه است.
    چون ميهمان برای خداحافظی برخيزد و ميزبان از زود رفتن او گلايه كند، وی در پاسخ گويد.






    رو آب!
    نفرينی‌ست. يعنی الاهی روی آب غسال‌خانه افتی.





    رو آب بخندی!
    نفرينی‌ست. چون خنده‌ی كسی را نابه‌جا و يا در حق خود ريش‌خندآميز تلقی كنند، او را با اين عبارت نفرين كنند. (ر.ك. به رو آب.)





    رو مرده‌ام اومدين؟ (روی مرده‌ی من آمده‌ايد؟)
    وقتی كه ميهمان با تعارفی آميخته به سماجت از ميزبان خواهد كه برای پذيرايی وی خود را به زحمت نياندازد، ميزبان با لحنی گلايه‌آميز و به شكوه گويد. يعنی مگر من مرده‌ام و شما بر مرده‌ی من وارد شده‌ايد؟ و منظورش آن است كه به وی اجازه‌ی حداقل پذيرايی را بدهند. (ر.ك. به مِی /مگر/ اومدين سرِ اموات؟)





    روم سياه! (روی من سياه!)
    در مقام پوزش‌خواهی و برای بيان شرم و خجلت گويند. مثلن هنگام خداحافظی كه ميزبان به احترام كفش ميهمان را پيش پای او جفت كند، وی برای عذرخواهی و تشكر گويد: "روم سياه!" در این مورد اين گونه نيز عذرخواهی كنند: "روم سياه، قابل جفت كردن نبود!" همچنين هنگامی كه خواهند خبری نادل‌پذير و احيانن شرم‌آور به كسی بدهند و يا هنگامی که چنين خبری را شنوند، گويند. مثلن: "روم سياه، بچه‌ی هفت ساله چه فحش‌های زشتی بلده!"





    روتون مثلِ ماه! (رويتان، روی شما، مثلِ ماه)

    وقتی كسی در مقام پوزش‌خواهی بگويد: "روم سياه،" در پاسخ وی گويند.(ر.ك. به روم سياه!)





    روغنِ داغ!
    به لحن و آهنگ نفرين گفته شود، اما نفرين نيست و از سر لطف و شوخی به كودكان گويند و اعتراضی ملايم و صميمانه را رساند: "روغن داغ! چه‌قدر می‌خندی!" (ر.ك. به پلو داغ! كوفته!)





    رو هفت كوه سياه / روبه (روی به) هفت كوه سياه.
    وقتی گويند كه بخواهند از مصيبت يا حادثه‌ ای سخت دل‌خراش سخنی به ميان آورند. يعنی اين مصيبت از ما دور باد، بين ما و اين مصيبت هفت كوه سياه فاصله باد! مانند آن در بيت زير از مثنوی آمده است: «او بگفتی مر ترا وقتِ غمان / دور از تو رنج و ده كُه در ميان» ( یزگ ۳٦۰۸/٦) و در امثال و حكم نيز در اين معنی "هفت كوه در ميان " ثبت شده است. (ر.ك. به ج ۴ ، برگ ۱۹۸۳)






    روی پسرم سفيد بشه (بشود) ، روی عروس‌ام سياه بشه (بشود).
    مادران هنگام شكوه از بی‌مهری و يا بدرفتاری كه پسر و عروس‌شان با آنان دارند، گويند و مراد هجو و ذم ايشان است. عبارت نخست به اصطلاح ذم شبيه به مدح است، يعنی پسرم مرد نيست و بايد همچون زنان سرخاب و سفيداب كند. وجه هجو بودن عبارت دوم نيز آشكار است.







    زشتو! (زشت + " و" معرفه‌ساز رايج در لهجه‌ی شيرازی).


    هنگام ابراز لطف و محبت به كودكان گويند. هر چند آن كودك زيبا باشد، وی را با اين خطاب مورد مهر قرار دهند. چون بر اين باورند كه اگر او رابه زيبايی بستايند يا زیبایی وی را ستایش كنند، بيم چشم خوردن او باشد. در داستان هفت پيكر، كنيزكی كه مهارت بهرام گور را در تيراندازی ستايش نكرد، اين گونه از وی عذرخواهی می‌كند:


    شه چو بر گوش گور در نخجير / آن سم سخت را بدوخت به تير
    نه زمين كز گشادن شست‌اش / آسمان بوسه داد بر دست‌اش
    من كه بودم در اين پسند صبور / چشم بد را ز شاه كردم دور
    هر چه را چشم در پسند آرد / چشم زخمی در او گزند آرد (هفت پيكر، برگ ۱۱۹)





    سايه‌تون كم نشه! (سايه‌ی شما كم نشود!)
    به هنگام خداحافظی گويند. همچنين وقتی كسی كه به علتی از وی ناخشنودند ابراز محبتی كند، از سر طعن به وی گويند. (ر.ك. به قربون محبت شما!)






    سايه‌ی سركار كم نشه! (نشود)
    (ر.ك. به سايه‌تون ...)






    سبك بارِ غم شده‌ای / سبك غم شده‌ای ان شاء الله؟
    چون داغ‌ديده‌ ای را چندی پس از مصيبتی بينند، با اين عبارت از حال وی پرسند.






    سر به قدم شما می‌ارزه. (می‌ارزد)
    وقتی گويند كه به احترام پيش پای ميهمان برخيزند يا وی را بدرقه كنند و او به تعارف خواهد كه برای بدرقه‌ی او زحمت نكشند.(ر.ك. به آن‌جايی كه...)





    سفره‌ی از مكه / كربلا / زيارت آمدن‌تان باشد!

    در ميهمانی‌ها چون سفره را برچينند ضمن تشكر از ميزبان با گفتن اين عبارت او را دعا كنند. همچنين هنگامی كه كسی دوست يا خويش خود را به تعارف به منزل خود فرا خواند، آن دوست يا خويش در پاسخ گويد: "ان شاء الله سفره‌ی از مكه / كربلا / زيارت آمدنتان!" (ر.ك. به از كربلا / مكه ...)






    سلام رو ماهش.


    (ر.ك. به سلام كرده.)






    سلام شما به شاهِ نجف!
    چون كسی به مخاطب خود گويد كه از قول وی به بزرگ‌تری سلام رساند، مخاطب در پاسخ آن گويد (واضح است كه منظور از شاه نجف حضرت علی است). مثلن:
    - از قول من خدمت مادرتان خيلی سلام برسانيد.
    - سلام شما به شاهِ نجف، بزرگی شما را می‌رسانم.
    همچنين وقتی شخصی سلام فرد غايبی را به ايشان ابلاغ كند، این عبارت را به كار برند:
    - مادرم هم خدمت‌تان سلام رساندند.
    - سلام‌شان به شاهِ نجف، سلامت باشند!(ر.ك. به نه به حكم، قدّ يك خرمن گل ...)






    سلام كرده. چ
    ون به يكديگر برخورند و با هم سلام و حال پرسی كنند، اگر كودكی به همراه داشته باشند با گفتن اين عبارت و در واقع به نيابت از كودك و از زبان او به مخاطب سلام كنند، همچنين وقتی كسی كودكی را مورد مهر و دل‌جويی قرار دهد، همراه يا بزرگ‌تر وی با گفتن عبارت ياد شده از زبان کودک به آن كس سلام كند و آن كس در پاسخ گويد: "بی سلام عزيزه!" (عزيز است) و يا گويد: "‌سلام رو ماهِ آقاش / خانمش!" و يا: "سلام رو ماهِ گلش!"





    شا پسرا! (شاهِ پسرها!)
    خطابی لطف‌آميز كه به قصد تشويق، تحسين يا تحبيب پسران يا پسربچگان به كار برند.





    شا دخترا! (شاهِ دخترها!)
    به مفهوم مورد پيشين و خطاب به دختران و دختربچگان است.





    شكمِ آقُ (آقُ: آقا).
    چون با زن بارداری سلام و احوال‌پرسی كنند، با اين عبارت حالِ بچه‌ای را هم كه در شكم دارد بپرسند: "شكم آقاتون خوبه؟" و يا اگر يكی از كسانِ زن باردار باشد، ضمن پرسيدن احوالِ وی از بچه‌ای كه در شكم دارد نيز حال‌پرسی كنند: "خواهرتان سلامت‌اند؟ شكم آقاشون حالش خوبه؟" در اين تعبير «شكم» مجازن به معنی بچه‌ای‌ست كه در شكم مادر باشد و «آقا» صفت آن است. در اين توصيف احوال پرسنده طبق پسند رايج كه تولد فرزند پسر را دوست‌تر دارند، فال نيك می‌زند و برای خوش‌آمدِ مخاطب آرزو می‌كند كه فرزندی كه در راه است، پسر باشد.





    عزيزِ راهِ دوری.
    عزيزی كه به سفر رفته است. برای تأكيد بر راستی گفتار خود به جان «عزيزِ راهِ دوری» خود سوگند می‌خورند و اين نزد ايشان سوگندی گران است. گاه به جای «عزيز» نام خودِ مسافر را آورند: "به جونِ حسينِ راه دوریم!"







    فرشته و ملائكه بگويند مبارك.
    هنگامی گويند كه لباس عروس را می‌بُرند و يا هنگامی كه به خانه‌ی جديد كسی روند يا جامه‌يی نو بر تن كسی بينند و يا رخ‌دادی خجسته مانند عروسی برای كسی رخ دهد.






    قبولِ امام حسين!
    وقتی گويند كه كسی پارچه‌ی سياهی را بخرد يا ببُرد يا بپوشد. گوينده با گفتن اين عبارت فال نيك می‌زند و آرزو می‌كند كه آن جامه تنها در روزهای عاشورا پوشيده شود و جز در روزهای سوك امامان به آن نيازی نيافتد.






    قدّ ِ (به قدرِ ، به اندازه‌ی) يك خرمن گل جای شما (آن‌ها) سبز بود / سبزه (سبز است)!
    هنگامیگويند كه بخواهند به اصطلاح جای كسی را خالی كنند و دريغ و تأسف خود را از نبودن عزيزی در جايی نيك و دل‌پذير ابراز كنند: "شب جمعه رفتيم عروسی، جای شما هم قدّ يك خرمن گل سبز بود!"






    قرآن محمدی ما بين شما (آن‌ها) باشد.
    وقتی گويند كه خواهند كسی را با مصيبت‌ديده و يا درگذشته‌ای از برایی قياس كنند، مانند دور از جانِ شما. مانند آن در لغت‌نامه‌ی دهخدا آمده است: «هفت قرآن به ميان». (ر.ك. به رو هفت كوه سياه.)





    قربون (قربان).
    تعبيری‌ست حاكی از احترام و محبت و افزون بر اين معنی مشهور در آغاز جمله‌های دارای اعتراض و گلايه‌های دوستانه نيز به كار رود: "قربون! مگر شما چه گلی به سرِ ما زديد؟"





    قربونِ جونِ (قربانِ جانِ) شما.
    (ر.ك. به قربونِ لب و دهنِ شما.)





    قربونِ (قربانِ ) دست پنجه‌ی شما.


    در مقام سپاس از كسی گويند كه چيزی هديه آرد يا خدمتی كند.





    قربونِ (قربانِ) لب دهنِ شما.
    چون با يكديگر روبوسی كنند، با اين عبارت سپاسِ هم گويند. پاسخ آن چنين است : "قربونِ جونِ شما!"






    قربونِ (قربانِ) محبتِ شما.
    علاوه بر كاربرد معمول و مشهور كه حاكی از سپاس‌گزاری‌ست، گاه نيز به قصدِ طعن به كار رود و گوينده با ادای آن رنجش و دل‌خوری خود را از مخاطب ابراز كند، مثلن:
    ماشينش را نگه داشت و گفت: "اجازه بدهيد شما را به منزل برسانم." من هم گفتم: " قربونِ محبتِ شما!" سرم را انداختم زير و رفتم.






    قضات (قضای تو ، درد و بلای تو) تو سَرُم!
    دردت به جانم. در مقام تصدّق به عزيزان گويند.






    ... قوّت گرفته‌اند؟
    اگر يكی از منسوبان يا اطرافيان مخاطب به تازگی فرزند خود را زاده باشد، در ضمن احوال‌پرسی با عبارت يادشده حالِ وی را نيز پرسند. «قوت گرفتن» به معنی نيرو گرفتن و در اين‌جا به معنی به سلامت و توان اوليه برگشتن زن زائوست: "خواهرتان / عروس‌تان / دخترتان قوت گرفته‌اند الحمد لله؟"






    كار خيرتان مبارك!
    هنگامیگويند كه يكی از فرزندان يا نزديكان مخاطب ازدواج كرده باشد و يا در اين مورد گفت‌وگو و توافقی انجام گرفته باشد.





    كشته بشی / نشی!
    در مقام مهرورزی و ملاطفت به كودكان گويند.






    كنيز شما هستم.
    وقتی گويند كه كسی از حالِ ايشان پرسد و چون از حالِ منسوبانِ مؤنث آنان پرسد، پاسخ دهند: "كنيز شما هست" و مخاطب اين تعارف را چنين پاسخ دهد: "عزيزُم هستی" يا "عزيزند." معلوم است كه ام‌روزه اين تعارف تنها در ميان گروه‌های بسيار قديمی و سنتی زنان رواج دارد.






    كوفته / كوفتولو.
    از سر شوخی و برای توبيخ گونه‌ ای نرم و مهرآميز به كودكان گويند. در مقابل «كوفت» كه نفرينی‌ست و از سر خشم گويند. (ر.ك. به پلُوِ داغ، روغنِ داغ.)






    كی بَ... زِ (به از) شما؟
    چه كسی به‌تر از شما؟ (ر.ك. به جلوی كی پا می‌شين؟)






    «متشخص»
    به معنی مرد معتبر و دارای آب‌رو و شأن و خدم و حشم آمده است (لغت‌نامه‌ی ده‌خدا)، اما در گفت و گوی مردمی به ويژه در میان زنان در مقام طعن به کسی گويند که در اثر بهبود موقعيت مالی و اجتماعی از سر کبر و نخوت، هم‌تايان پيشين خود را به نظر نياورد و در آنان به تحقير بنگرد و از ايشان دوری جويد. وقتی گويند «فلانی متشخص شده»، در واقع طعنی تلخ و گزنده را در مورد وی به کار برده‌اند.






    مثلِ اين تنباكو بسوزم اگر ...
    برای اثباتِ برائت خود در برابر اتهام يا اسنادی كه به ايشان نسبت داده شود و برای جلب اعتماد مخاطب با اشاره به تنباكوی روی قليان گويند: "مثل اين تنباكو بسوزم اگر پشتِ سرِ شما حرف زده باشم!" (ر.ك. به الاهی كوری ...)




    مِثلُم بشی / بشود/ بشويد / بشوند. (مانند من شوی / شود ...).
    زنان داغ‌ديده يا سياه‌بخت به هنگام جدال يا مشاجره از سر سوزش دل طرف نزاع را اين گونه نفرين كنند. (ر.ك. به الاهی لَچَكُم ...)






    مُرواری (مرواريد) زير و رو نداره (ندارد).
    چون به دلیل پشت كردن به ديگری از وی پوزش خواهند، وی در پاسخ اين پوزش خواهی عبارت يادشده را گويد، نظير: "گل پشت و رو ندارد."






    مِی (مگر) اُومدين (آمده‌ايد) سرِ اموات؟
    (ر.ك. به رو مرده‌ام ...)





    نصيب گرگ بيابان.
    هنگامی که از درد و داغ يا حادثه‌ای بد سخن گويند، اين عبارت را به كار برند. (ر.ك. به رو هفت كوه سياه.)





    نفرماييد، گل بر سرتان!
    هنگامیگويند كه مخاطب از سرِ خاكساری و تواضع گويد: "خاك تو سرم!" (ر.ك. به خاك تو سرم، خاك كربلا.)





    نمك اُوُردن (آورده‌اند).
    هنگامیگويند كه بخواهند از كسی تعريف كنند و يا وی را به دلیل داشتن صفتی ستایش کنند و مراد دفع چشم بد است: "نمك اُوُردن، علی خيلی باهوشه."





    نمك به جونت / جونتان/ جونش / جونشان.
    برای قربان صدقه به كودكان گويند و برای دفع چشم بد از ايشان. گاه نيز در مورد بزرگ‌ترها به كار رود و نوعی اعتراض ملايم و دوستانه را رساند: "نمك به جونش، رضا خيلی اذيت می‌كنه."






    نو بمونه (بماند).



    از سرِ شوخی به كسی گويند كه لباس يا كفشی نو بخرد، يعنی الاهی عمری برای پوشيدن آن نيابی و هم‌چنان نو بماند.





    نه به حُـكم.

    هنگامیگويند كه بخواهند از كسی خواهش كنند كه سلام ايشان را به ديگری ابلاغ كند. مراد از آوردن اين عبارت رعايت ادب و احترام نسبت به آن كس است و برای آن كه سخن آن‌ها از شائبه‌ی تحكم و فرمان دادن به دور باشد، يعنی آن چه می‌گويم از سرِ تحكم و فرمان دادن نيست بلكه از سرِ خواهش است: "نه به حكم، از قول من خدمت خاله جان سلام برسانيد." مانند اين تعبير در ديوان حافظ نيز آمده است:
    نسيم صبح سعادت بدان نشان كه تو دانی / گذر به كوی فلان كن در آن زمان كه تو دانی
    تو پيك خلوت رازی و ديده بر سر راهت /

    به مردمی نه به فرمان
    چنان بران كه تو دانی (ديوان حافظ، برگ ۲۲۸)

    گاه نيز برای رعايت نهايت ادب و تواضع نسبت به مخاطب می گويند: "به گوشه‌ی كفشتان / به گوشه‌ی چادرتان هستم، سلام من را خدمت عمه جان برسانيد."





    وُی! (وای!)
    برای ابراز تعجب، خشم و يا بيان اعتراض گويند: "وُی! چه‌قد (چه قدر) حرف می‌زنی."





    وُی بسم الله!
    طبق باور «بسم الله» در اصل برای مقابله با جن و ديو و غول و گريزاندن آن‌ها گفته می شود، اما گفتن آن در موردهای دیگر كه ترس و شگفتی را موجب شود، تعميم يافته است. "وُی بسم الله!" برای ابراز تعجب، خشمی ملايم و يا برای بيان اعتراض به كار می رود و نيز هنگامی گويند كه چيزی را درخور طنز و تمسخر همراه با شگفتی يابند.




    وُی دُخته! (وای دختر!)
    با اين عبارت يكديگر را خطابی صميمانه كنند يا شگفتی و حيرت خود را از امری رسانند. (ر.ك. به دُخته)




    وُی روم سياه!
    در مقام شگفتی، حيرت يا ترس گويند. (ر.ك. به روم سياه.)




    هَم‌چی شدن.
    مجازن مردن، درگذشتن. (ر.ك. به ئی جور شدن.)





    - - -

    از: فصل‌نامه‌ی «فرهنگ مردم»، سال پنجم، شماره‌ی هفده، بهار ۱۳۸۵.








    منابع :
    ۱- حافظ شيرازی، خواجه شمس الدين محمد (۱۳٦۲)، ديوان، به کوشش عبدالرحيم خلخالی، تهران: انتشارات حافظ.
    ۲- دهخدا، علی اكبر (۱۳٦۱)، امثال و حكم، تهران: انتشارات امير كبير، چاپ پنجم.
    ۳- دهخدا، علی اكبر (۱۳۷۷)، لغت‌نامه، تهران: انتشارات دانش‌گاه تهران، چاپ دوم از دوره‌ی جديد.
    ۴- رجايی بخارايی، احمد علی (۱۳۷۵)، لهجه‌ی بخارايی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ دوم.
    ۵- فكرت، محمد آصف (۱۳۷٦)، فارسی هروی، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
    ٦- مولوی، جلال الدين محمد (۱۳٦۳)، مثنوی، تصحيح رينولد ا. نيكلسون، به کوشش دكتر نصرالله پورجوادی، جلد سوم، تهران: انتشارات امير كبير.
    ۷- نظامی گنجوی (۱۳٦۳)، كليات حكيم نظامی گنجوی، به تصحيح و تحشيه‌ی وحيد دستگردی، جلد دوم، (هفت پيكر)، تهران: شركت چاپ و انتشارات علمی، چاپ دوم.




    توضیح:
    ۱- کرغ: گود، گودی (فارسی هروی، برگ ۱۵۴)
    ۲- پرسه در شيراز به مجالس سوکواری زنانه گويند که در روزهای اول، سوم، پنجم، هفتم و نهم از درگذشت کسی در منزل وی برگزار شود.

    اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ كَأَنِّي أَرَاكَ وَ أَسْعِدْنِي بِتَقْوَاكَ
    مجلـــه رویش ذهــن


  2. 9 کاربر از پست مفید نارون1 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تعطیلات مردم در مالزی !
    توسط باستان شناس در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th August 2012, 08:42 PM
  2. بحث: تشکیل تعاونی کشاورزی ؟
    توسط مهدی 313 در انجمن بخش سوالات کشاورزی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: 4th March 2012, 08:32 AM
  3. تعاونی یا : کوچک سازی بدنه دولت
    توسط atrak66 در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd April 2011, 07:52 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th July 2010, 01:08 PM
  5. تعاریف اساسی روسازی و راهسازی
    توسط ریپورتر در انجمن راه و ترابری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 10th February 2010, 06:44 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •