مشکلات اخلاق حرفهایحسابرسان انرون :
در اینجا این سئوال مطرح میشود که چرا حسابرسان مستقل انرون اجازه دادند که چنین اقدامهایی صورت گیرد؟ آنها باید از این اقدامها آگاه بوده باشند. مشکل چه بود؟ پاسخ روشن است؛ سقوط اخلاق حرفهای.
سالها موسسه حسابرسی اندرسن بهطور همزمان خدمات مشاوره مدیریت و حسابرسی مستقل را به شرکت انرون ارائه میکرد. در اکثر موارد حقالزحمه قراردادهای مشاوره بسیار بیشتر از حقالزحمه حسابرسی مستقل بود. به عنوان مثال این موسسه در سال 2000، مبلغ 27 میلیون دلار برای خدمات مشاورهای و مبلغ 25 میلیون دلار برای حسابرسی صورتهای مالی انرون دریافت کرده بود. کمیته حسابرسی، نظارتی بر حسابرس مستقل شرکت نداشت. موسسه حسابرسی اندرسن به مدد مدیریت ارشد شرکت به عنوان حسابرس انتخاب شده بود. تضاد منافع، یک مشکل همیشگی در حرفه حسابرسی است. انتخاب حسابرسان توسط سهامداران شرکت اغلب با انتصاب ذهنی مدیریت ارشد و روسای شرکت جایگزین میشود. بنابراین موسسه حسابرسی اندرسن به مدیریت ارشد شرکت مدیون بود. افزون بر آن، تضاد منافع ناشی از ارائه همزمان خدمات مشاوره و حسابرسی مستقل وجود داشت. اینگونه روابط، میتواند قضاوت حسابرس مستقل را به مخاطره بیندازد و عملکرد حسابرسی را مبهم سازد. چنین تضاد منافعی به عملکرد حاکمیت شرکتی تجاوز میکند و در نتیجه، به منافع گروه کثیری از ذینفعان و جامعه لطمه میزند.
مورد انرون، اولین مشکل موسسه حسابرسی اندرسن نبود. این موسسه قبلاً نیز مواردی از ضعف و سقوط اخلاق حرفهای را در پیشینه خود داشت. به عنوان مثال، این موسسه به دنبال مشکلات حسابرسی چند شرکت از جمله وست منجمنت اند دیسکاوری (Waste Management and Discovery) و سان بیم(Sun Beam) میلیون ها دلار خسارت پرداخته بود. پیش از فروپاشی انرون، از سال 1997 تا سال 2000، کاهش و یا افزایش غیرمعقول سود و بدهیها و موارد مشابه، که موسسه حسابرسی اندرسن هیچ پاسخ قانع کنندهای برای آنها نداشت، موجب انجام تحقیقی توسط کمیسیون بورس اوراق بهادار در مورد کار حسابرسی اندرسن، یعنی حسابرسان انرون شده بود.
در ژانویه 2002، موسسه اندرسن مدیر مسئول حسابرسی انرون، دیوید دونگان را اخراج کرد، به این بهانه که او حتی بعد از این که کمیسیون بورس اوراق بهادار موسسه حسابرسی اندرسن را به عنوان بخشی از تحقیق خود در مورد انرون فراخواند، دستور داده بود که اسناد را معدوم سازند. اما دیوید دونگان بعداً توضیح داد که او به تنهایی عمل نکرده و با دفتر مرکزی موسسه حسابرسی در تماس دائم بوده است. افزون بر آن، مدیران شرکت انرون دستور داده بودند که تعداد زیادی از اسناد مربوط به بدهیهای مالی شرکت را معدوم کنند. اسناد انرون نه تنها در دفتر مرکزی شرکت در هوستون امریکا، بلکه در لندن نیز نابود شدند.
در دسامبر 2001 جوزف برادینومدیرعامل اندرسن، اذعان کرد که حسابرسان ما، در مورد تلفیق یکی از سازمانهای خارج از ترازنامه که توسط انرون ایجاد شده بود قضاوت نادرستی کردهاند. در 15 ژوئن 2002 موسسه حسابرسی اندرسن در قصور در انجام کار، نابود کردن شواهد، کارشکنی در قضاوت و... مجرم شناخته شده و محکوم شد و از جرگه موسسات حسابرسی حذف گردید. از نظر غیرحرفهایها، به سختی میتوان قبول کرد که یک موسسه (در مقایسه با شخص حقیقی) مجرم شناخته شود، با این همه این باور در حرفهها و به ویژه در حرفه حسابرسی وجود دارد که موسسات حسابرسی همانند اشخاص ممکن است رفتار غیراخلاقی انجام دهند. چنین روشی مسئولیت اجتماعی موسسات حسابرسی را یک تعهد اخلاقی و انسانی میسازد، چون موسسات حرفهای به مفهوم اخلاقی با انسانها یکسان هستند. سقوط انرون بزرگترین فروپاشی شرکتها و سقوط اندرسن بارزترین نمونه حذف یک موسسه حسابرسی از صحنه حرفهای بود.
فروپاشی انرون موجب شد به عنوان واکنشی سریع، لایحه ساربنیز آکسلی (ژوئیه 2002) در امریکا تصویب شود که براساس مفاد آن نظارت بر حاکمیت شرکتی و حرفه حسابرسی پیچیدهتر و سختگیرانهتر شود. این لایحه کار مشاورهای را که موسسات حسابرسی مجازند برای صاحبکاران انجام دهند محدود میسازد. افزون بر آن، لایحه مذکور، حوزههای مسئولیت جدیدی بر مسئولیتهای حسابرسان افزود. بدین معنی که براساس مفاد بخش 404 قانون مذکور، شرکتهای فهرست شده در بورس اوراق بهادار نیویورک ملزم شدهاند در گزارشهای سالانه، گزارش جداگانهای درباره ارزیابی اثربخشی کنترلهای داخلی شرکت ارائه کنند. همچنین، حسابرسان مستقل باید ارزیابی هیئت مدیره شرکت از کنترلهای داخلی را گواهی و گزارش نمایند. ارائه این گزارش در پایان اولین سال مالی یا پس از 15 ژوئن 2004 الزامی شده است.
یادآوری این نکته ضروری است که لایحه مذکور، وظایفی بر حوزه مسئولیت حرفهای حسابرسان مستقل افزوده است که فاقد مبانی تئوری قوی و مناسب است و اجرای آن برای حسابرسان مشکلاتی به همراه خواهد داشت که به نظر میرسد از سال 2005 به بعد، خود را نشان خواهد داد. دلايل اهميت حاكميت شركتي:
همان طور که اشاره شد یکی از دلایل مطرح شدن حاکمیت شرکتی ، ازدیاد جرایم و بحران مالی در سطح جهان بود. به هر حال می توان دلایل اهمیت ایجادحاکمیت شرکتی مناسب را در مواردزیر خلاصه کرد.:
ابتدا می توان گفت که فرآیند خصوصی سازی و سرمایه گذاری مبتنی بر بازار یکی از مهم ترین مباحث اقتصادی روز است. خصوصی سازی میزان حاکمیت شرکتی را در بخش هایی که قبلا در اختیار دولت بوده است افزایش داده است و شکرت ها ناچارند که برای تامین سرمایه به بازار متوسل شوند، بنابراین تلاش کرده اند تا در بورس پذیرفته شوند.
دوم ، به دلیل پیشرفت های تکنولوژی ، آزاد سازی بازارهای مالی ، آزادسازی معاملات و سایر اصلاحات ساختاری به ویژه در زمینه مقررات زدایی بخش قیمت گذاری وحذف محدودیت های مربوط به مالکیت ، نحوه سرمایه در میان شرکتهای ملی و فر اصلی پیچیدگی های خاص خود را یافته است.
سوم، حرکت سرمایه از مالکیت شخصی به سمت مالکیت شرکتی افزایش یافته ونقش واسطه های مالی بیشتر شده است . به عبارت دیگر نقش دیگر سرمایه گذاران نهادی در بسیاری از کشورهای پررنگ تر شده است.
چهارم ، برنامه های اصلاحی در زمینه مسائل مالی موجب شکل گیری مجدد این بخش از اقتصاد داخلی و خارجی کشورها شده است. گرچه قوانین فعلی حاکمیت شرکتی جایگزین قوانین پیشین شده است ، اما سازگاری های لازم را نداشته و تعارضاتی را نیز ایجاد کرده است.
پنجم ، افزایش انسجام مالی در سطح ین المللی و گردش سرمایه گذاری و معاملات سبب بروز مسائلی در سطح بین المللی شده است. با توجه به موارد بالا ، نقش حاکمیت شرکتی در توسعه اقتصادی را می توان در سایر بخش ها جست و جو نمود . برای نمونه میزان اهمیت تامین مالی ، عناصر سیستم مالی ، حق مالکیت و رقابت ، از مواردی هستند که بر اساس آنها می توان نقش حاکمیت شرکتی را در توسعه اقتصادی مشاهده کرد..
با توجه به این موارد مسیرهایی که حاکمیت شرکتی می تواند از طریق آن بر رشد وتوسعه اقتصادی اثر گذار باشد عبارتند از :
-میزان دسترسی شرکت ها به تامین مالی از طریق خارج از شرکت افزایش یافته است.
- حاکمیت شرکتی موجب کاهش هزینه های سرمایه ای شده در نتیجه ارزش شرکت را افزایش می دهد. این موضوع به جذب سرمایه گذاری منجر و اشتغال بیشتری را موجب شده است.
- حاکمیت شرکتی ، عملکرد عملیاتی شرکت را بهبود بخشیده و علاوه بر مدیریت مناسب ، باعث تخصیص بهینه منابع نیز می شود که در نهایت به افزایش ثروت می انجامد .
- وجود حاکمیت شرکتی با کاهش ریسک ناشی از بحران مالی همراه است. این مسئله زمانی اهمیت ویژه می یابد که چنین ریسکی منجر به ایجاد هزینه های بالایی شود.
- برخورداری از حاکمیت شرکتی مناسب به معنای ارتباط بهتر با ذی نفعان درروابط کاری و اجتماعی شرکت است.
حاکمیت شرکتی پیش از هر چیز حیات سالم بنگاه اقتصادی را در دراز مدت هدف قرار می دهد، و به این خاطر در صدد است تا از منافع سهام داران در مقابل مدیریت سازمان ها حفاظت به عمل آورد . واقعیت ورشکستگی شرکتهای عظیم و معتبر در مدت زمان کوتاه از دو پدیده متوالی ناشی شده است ؛ انعکاس اخبار غلط و ارائه گزارش مالی غیر شفاف در بازارهای سهام کشورهای صنعتی که به بحران بی سابقه بدل گشته و درجه اعتماد سرمایه گذاران به شرکت ها را به شدت کاهش داده است. آلن گرین اسپن ، رئیس کل فدرال در آمریکا مسئله را بدین صورت تشریح می کند:
« گرچه بر اساس قانون سهام داران مالک شرکت ها هستند ومدیران باید استفاده بهتر از منابع اقتصادی در جهت منافع سهام داران را به عمل آورند ، اما در عمل واقعیت حاکی از آن است که با بزرگ تر شدن سازمان ها و گسترش مالکیت آنها ، اختیار سهام داران در تعیین ترکیب هیئت مدیره و مدیر عامل کاهش می یابد ؛ چرا که در عمل بخش بزرگی از نقل وانتقال سهام (و مالکیت شرکت ها ) به دلیل بهره گیری از منافع سرمایه گذاری است و نه کنترل شرکتها . این امر موجب شده است تا امور اصلی شرکت به دست مدیران ارشد آن افتاده و مخصوصا نقش مدیر عامل در آن برجسته شود.
در واقع بیشتر اوقات ، بیشتر اعضای هیئت مدیره شرکت ها ، از افرادی انتخاب می شوند که توسط مدیر عامل معرفی یا توصیه شده اند. مدیر عامل د رچنین موفقیت و شکست استراتژی را می سنجد اثر می گذارد. حسابرسان مستقل نیز معمولا توسط مدیر عامل یا کمیته حسابرسی ، شامل افراد منصوب شده وی ، انتخاب می شوند.در نهایت سهام داران ، تنها به صورت نمایشی چنین تصمیماتی را تایید می کنند»[12]
اصول نظام راهبري شركتي:
رویههای کارآمد راهبري شرکتی برای عملکرد صحیح بازار سرمايه و کل اقتصاد کشور حیاتی و لازمه جلب و حفظ اعتماد عمومی است. راهبري شرکتی ضعیف ممکن است موجب سلب اعتماد بازار گردد که به نوبه خود میتواند منجر به خروج منابع یا بحران نقدینگی و سقوط قیمتها در بورس شود. در حقیقت، شركت علاوه بر مسئولیت در مقابل سهامداران، در قبال سرمايهگذاران و ساير اعضاي خود نیز مسئولیت دارد.
سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD)، راهبري شرکتی را به این ترتیب تعریف کرده است: «مجموعهای از روابط بین مدیریت، هیات مدیره، سهامداران، و سایر ذینفعان شرکت. راهبري شرکتی همچنین ساختاری را فراهم میآورد که از طریق آن اهداف شرکت تدوین و ابزارهای دستیابی به این اهداف و همچنین نحوه نظارت بر عملکرد مدیران معلوم میگردد. راهبري شرکتی خوب باید برای هیات مدیره و مدیریت انگیزههای مناسبی ایجاد کند تا اهدافی را که به نفع شرکت و سهامداران آن است دنبال نمایند و همچنین نظارت موثر و کارآمد را تسهیل کند. وجود یک سیستم راهبري شرکتی کارآمد و موثر درون یک شرکت و در کل یک اقتصاد، کمک میکند تا درجهای از اعتماد فراهم آید که برای عملکرد مناسب یک اقتصاد بازار لازم است.»
از منظر صنعت بورس اوراق بهادار، حاکمیت شرکتی شیوهای برای هدایت و اداره فعالیتهای شركت توسط هیات مدیره و مدیریت ارشد میباشد. این شیوه میتواند بر نحوه عمل هیات مدیره در موارد ذیل تاثیر داشته باشد:
· تدوین اهداف شرکتی؛
· انجام کسب و کار روزانه ؛
· انجام مسئولیت پاسخگویی در قبال سهامداران و توجه به منافع سایر ذینفعان؛
· هم راستا کردن فعالیتها و رفتارهای شرکتی با این توقع عمومی که بورسها به شیوهای درست و ایمن و هماهنگ با قوانین و مقررات لازم الاجرا عمل خواهند کرد؛ و
· حمایت از منافع سرمايهگذاران.
ضرورت به كارگيري نظام راهبري شركتي:
وي با اشاره به اينكه نظام راهبري شركتي كه با حفظ تعادل ميان اهداف اجتماعي و اقتصادي و اهداف فردي و جمعي سروكار دارد، افزود: اين نظام موجب ترغيب استفاده كارآمد از منابع و الزام پاسخگويي شركتها در خصوص ايفاي وظيفه مباشرت براي اداره منابع ميشود و پيچيدگي روابط اقتصادي و اجتماعي در بنگاههاي اقتصادي و بروز تضاد منافع در حوزههاي متفاوت ميان گروههاي مختلفي كه به نحوي با بنگاههاي اقتصادي در تعامل هستند، نياز به استقرار يك نظام راهبري مناسب در شركتها كه حامي حقوق و منافع همه گروههاي ذينفع باشد را بيش از پيش ضروري ميسازد.
صالحآبادي ابراز داشت: نظام راهبري بنگاه كه در فضاي قانوني، نظارتي و انضباطي و محيطهاي پيراموني نضج پيدا ميكند، به مسائلي همچون برقراري عدالت ميان گروههاي مختلف، استفاده كارآمد از منابع اقتصادي بنگاه، فراهم كردن اطلاعات شفاف، ايجاد محيط سالم گزارشگري مالي، استقرار سيستم مناسب نظارتي و جبران خدمات مديران ميپردازد.
اركان نظام راهبري شركتي:
رييس سازمان بورس و اوراق بهادار با بيان اينكه نظام راهبري شركتي داراي اركان خاصي است، تصريح كرد: كميتههاي حسابرسي، ريسك، انتصابات و جبران خدمات از جمله اركان نظام راهبري شركتهاست كه با توجه به اهميت روزافزون گزارشگري مالي و شفافيت اطلاعات در بازار سرمايه، كميته حسابرسي ميتواند نقش ويژهاي را در بهبود گزارشگري مالي و ارتقاي شفافيت اطلاعات ايفا كند، لذا با توجه به اهميت كميتههاي حسابرسي، اخيراً سازمان بورس و اوراق بهادار كتاب كميتههاي حسابرسي را كه توسط موسسه حسابرسي PWC تدوين شده بود، ترجمه و منتشر كرد تا شركت ها با وظايف و مسئوليتهاي كميته حسابرسي آشنا شوند و فرهنگسازي لازم نيز در اين خصوص صورت پذيرد. مطالعه تجربه ساير كشورها نشان ميدهد فرهنگسازي نقش مهمي در گسترش راهبري شركتي ايفا كرده است.
صالح آبادي افزود: در كشورهاي مختلف بر اساس توصيه مقام ناظر بازار سرمايه چنين كميتههايي در راس شركتها شكل گرفته و در نهايت تشكيل كميته حسابرسي براي شركتهاي پذيرفته شده در بورسهاي مختلف به يك الزام تبديل شده و در ضمن بايد به اين نكته نيز توجه شود كه براي فراهم كردن بستر مناسب در اين راستا برخي از قوانين و مقررات نياز به اصلاحاتي دارند.
وي با اشاره به اينكه كميته ريسك نيز از ديگر اركان نظام راهبري شركتي است يادآور شد: در حال حاضر سازمانها در يك فضاي پرالتهاب سير ميكنند و با توجه به پيچيده شدن فعاليتهاي تجاري و روابط اقتصادي و اجتماعي و سياسي، لزوم نوآوري در اثر تغييرات در سلايق مشتريان و باز شدن فضا براي انجام كسب و كارهاي جديد و پرمخاطره، هر روز ريسكهاي جديدي فضاي پيرامون شركتها را در برميگيرد.
رئيس هئيت مديره سازمان بورس گفت: بنابراين شركتي در دستيابي به اهداف خود موفق خواهد بود كه بتواند مخاطرات و ريسكها را به نحو مطلوب مديريت كند و تهديدهايي را كه خود با آن مواجه است به فرصتي براي موفقيت شركت تبديل كند، لذا براي شركتهايي كه در چنين فضايي فعاليت ميكنند، ايجاد كميته ريسك به عنوان يكي از ركنهاي نظام راهبري شركتها يك الزام جدي و اساسي است.
صالحآبادي گفت: از سوي ديگر، مديران و منابع انساني، يا به عبارت ديگر سرمايه فكري امروزه در سازمانها به خصوص سازمانهاي دانش بنيان نقش اساسي دارند به ويژه اينكه با جدايي مالكيت از مديريت و قرار گرفتن مديران حرفهاي در راس شركتها و سازمانها، اهميت اين موضوع دو چندان شده و بنابراين شركتها براي حفظ و ارتقاي موقعيت رقابتي خود بايد برنامههاي مشخصي براي جذب، انتصاب، ارزيابي و جبران خدمات كاركنان خود داشته باشند تا از اين طريق بتوانند به رسالت ها و اهداف بنگاه ها نائل شوند و اين وظايف، نمونهاي از وظايفي است كه بر عهده كميته انتصابات و جبران خدمات است كه به عنوان يكي از عناصر نظام راهبري شركتي محسوب ميشود.
اصول حاكميت شركتي منتشر شده در سطح جهاني:
موضوع حاکمیت شرکتی به شکل کنونی در دهه 1990 در انگلستان، امریکا و کانادا در پاسخ به مشکلات مربوط به اثربخشیِ هیئت مدیرۀ شرکتهای بزرگ مطرح شده است. مبانی و مفاهیم حاکمیت شرکتی با تهیه گزارش کدبری در انگلستان، مقررات هیئت مدیره در شرکت جنرال موتورز امریکا و گزارش دی در کانادا شکل گرفت بعدها با گسترش سرمایهگذاریهای بینالمللی، نهادهای مختلفی همچون بانک جهانی، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و... در این زمینه فعال شده و اصول متعدد و متنوعی را منتشر کردهاند. یکی از آخرین اصول منتشر شده در سطح جهانی، اصول سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال 2004 است که6 حوزۀ زیر را دربر میگیرد:
1. تامین مبنایی برای چارچوب موثر حاکمیت شرکتی،
2. حقوق سهامداران و کارکردهای اصلی مالکیتی،
3. رفتار یکسان با سهامداران،
4. نقش ذینفعان در حاکمیت شرکتی،
5. افشا و شفافیت،
6. مسئولیتهای هیئت مدیره، شامل کنترلهای داخلی، حسابرسی داخلی و....
مزاياي حاكميت شركتي:
1-شفاف سازي اطلاعات
2- رعايت يكسان حقوق صاحبان سهام
3-برقراري و اجراي موثر سيستم كنترل داخلي
4- ارتاي رابطه حسابرسان مستقل با شركت





پاسخ با نقل قول



علاقه مندی ها (Bookmarks)