محاسبه گر....

[homeyra]

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند .
وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی
بدین مضمون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت
شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و
اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و
از درب
دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد
ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود....!

این داستان حکایت زندگی ماست. کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه
هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان
نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم
روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست

عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران
داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد. حساب و کتاب دارد . اگر
کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود
اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم...

چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد...

[میلاد صفری]

خوب عزیزم مگر غیر از این هم میشه شما ببین کدوم حرکتت هست که توش ربطی به سود یا ضرر نداشته باشه

[homeyra]

خوب عزیزم مگر غیر از این هم میشه شما ببین کدوم حرکتت هست که توش ربطی به سود یا ضرر نداشته باشه

من خودم به شخصه آدم منفعت طلبی نبودم و نیستم...همۀ ضررهایی هم که دیدم به خاطر همین موضوع بوده...محبت واقعی و بدون هیچ چشم داشتی،باعث میشه دیگران اشتباهی فکر کنن...!
ولی خدارو شکر دور و برم کسایی هستن که جوابشو بهم دادن و میدن...

[mozhgan.z.1368]

با هر دست بدی با همون دست پس میگیری دیگه.....

[rohan//]

بله دیگه حالا خیلی ها اینجورین ولی خداییش وقتی که دوستی از ته دل باشه و برای منفعت نباشه یه حال دیگه میده

[میلاد صفری]

خوب عزیزان من نگاه کنید شما چرا دیدتون فقط پولی هست اقتصاد علم رفع نیازهای نا محدود با استفاده از منابع محدود هست به طوریکه حداقل منابع مصرف بشه من ساده ترین مثال رو میزنم شما تشنتون شده و این یه نیاز و حالا میخواید رفعش کنید که باید از منبع آب استفاده بشه حالا دیدید همه ی کارهای ما اقتصادی عزیزان

[ماه آفرید]

چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد...

[/QUOTE]

خو بعضی مواقع مجبوری به خاطر محبت کسی پول پرداخت کنی تا حسابت تسویه شود.و ستمگر واقعی ان کس است که در ازای محبتش پول طلب کند.
اخه من خودم بدون توقع به انسانها کمک می کنم یا اگر کاری می کنم به این امید که خدا گره های بعدی زندگی من را هم باز کند یعنی امیدم به خداست نه بنده.

[رضوس]

مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند .
وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی
بدین مضمون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت
شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و
اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و
از درب
دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد
ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود....!

این داستان حکایت زندگی ماست. کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه
هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان
نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم
روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست

عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران
داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد. حساب و کتاب دارد . اگر
کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود
اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم...

چه ستمگر است آنکه از جیبش به تو می بخشد، تا از قلب تو چیزی بگیرد...

خیلی دلت پره هاااااااااااا

[میلاد صفری]

دوستان چرا اینقدر دیدشون محدود پس اون کسی که داره برای به دست آوردن رضایت زنش پول خرج میکنه چی

[غزل آشنا]

سلام مرسی فوق العاده بود متاسفانه اکثرا اینطورن شاید خوده ما هم یه همچین اشتباهاتی کرده باشیم