حكيم توس فردوسي بزرگ، روزگار ما را اين چنين و به حق پيشگويي كرده است; آنگاه كه تخت با منبر برابر شود و... :
چو بسيار از اين داستان بگذرد / كسي سوي آزادگان ننگرد
بريزند خون از پي خواسته / شود روزگار بد آراسته
زماني بيايد كه زين سان بود / كه دانا پرستار نادان بود
بر ايشان بود دانشومند خوار / درخت خروشان نيايد به كار
ستاينده ي مرد نادان شوند / ستايش كنان پيش ايشان شوند
جز از خويشتن را نخواهند و بس / كسي را نباشد فرياد رس
از اين پس ببايد يكي روزگار / كه درويش گردد چنان سست و خوار





پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)