دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 23

موضوع: جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  1. #1
    دوست آشنا
    نوشته ها
    715
    ارسال تشکر
    4,706
    دریافت تشکر: 9,662
    قدرت امتیاز دهی
    2686
    Array

    پیش فرض جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    جناب شیطونمیفرمایند :

    1: کسیکه اذان را شنید و به نماز نرود پدر من است
    2:کسیکه اسراف میکند آن برادر من است
    3: کسیکه پیش از امام به رکوع و کسیکه بدون بسم الله شروع به نان خوردن میکند اولادمن است

    ----------
    تصمیم بگرفتم حرفایی که از شیطون روایت شده رو بگم چون خودم آدمی هستم که با فعل نهی خیلی دلبستگی دارم تا با فعل امر
    یعنی یه کاری رو میگن انجام بده رو خیلی حال نمیکنم انجام بدم ولی اونی که میگن انجام نده رو یه جورایی تمایل بهش پیدا میکنم


    و خیلی از جملات شیطون روی من تاثیر گذاشته و میبینم چه کاری کنم حالش گرفته تر میشه و اونو انجام میدم و البته میدونم کاره صحیح تر این هست ببینم خدای مهربونم منو به چی امر میکنه و از اون پیروی کنم اما خوب دیگه دیگه

    مثلا بابام همیشه بسم الله الرحمان الرحیم رو موقع غذا خوردن بلند میگفت و میگه ،که اگه ما یادمون میره هم یادمون بیوفته و بگیم و هر بار یه داستانی اژ بسم الله الرحمان الرحیم تعریف میکرد که خیلی هاش به رفتار ها و عکس العمل های شیطون در مقابله با بسم الله الرحمان الرحیم هست منم وقتی این حرفارو که از بابام شنیده بودم تو مواقعی که پیش میومد برای دوستام تعریف میکردم میدیدم چقدر براشون دلچسب و تاثیر بذار هست

    بخاطر همین تصمیم بگرفتم تو اینجا هم بعضیهاشون رو بگم و خدارو چه دیدی شاید هم همشونو بگفتم
    دوستانم روایات یا
    داستانایی که از شیطون بشنیدن رو بگن
    تا بیشتر درس عبرت بگیرم و بگیریم


    سـلـامـت و سـربــلــنــد بــاشـیـــن در پــنـاه آفـریـدگــار مـهـرـبـون
    ویرایش توسط reza-1369 : 14th October 2012 در ساعت 01:37 PM
    تنهاییم را با کسی قسمت نـــمی کنم که روزی تنهایم بگذارد ... ... روح خـــداست که در مــــــن دمیـــده و احســـــاس نام گرفته شده است ...ارزان نمی فروشمش...


  2. #2
    همكار تالار اخبار
    نوشته ها
    2,603
    ارسال تشکر
    11,278
    دریافت تشکر: 11,277
    قدرت امتیاز دهی
    9184
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    داستان برصیصای عابد:

    در ميان بني اسرائيل عابدي به نام «برصيصا»زندگي مي کرد،او زماني طولاني عبادت کرده بود و در اين راستا به حدي از قرب الهي رسيده بود که مردم بيماران رواني را نزد او مي آوردند،او دعا مي کرد،آنها سلامتي خود را باز مي يافتند.
    روزي زن جوان بيماري را که از يک خانواده ي با شخصيت بود،برادرانش نزد او آوردند و بنا شد آن زن مدتي در نزد برصيصا بماند تا شفا يابد.
    شيطان از فرصت استفاده کرده و به وسوسه گري پرداخت و آنقدر زن را به نظر او زينت داد که آن مرد عابد به آن زن تجاوز کرد چيزي نگذشت که معلوم شد آن زن باردار است،عابد خود را در تنگناي سخت ديد،براي اينکه گناهش کشف نگردد آن زن را کشت و در گوشه اي از بيابان دفن کرد.
    برادران آن زن از اين جنايت هولناک آگاه شدند و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد امير با جمعي به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر،آن عابد را از عبادتگاهش فرو کشيده و فرمان اعدام او صادر گرديد.در روز معيني در حضور جمعيت بسيار،عابد را بالاي چوبه ي دار بردند وقتي که او در بالاي چوبه ي دار قرار گرفت،شيطان در نظرش مجسم شد و به او گفت:«اين من بودم که تو را به اين روز افکندم،و اگر آنچه را مي گويم اطاعت کني تو را از اين مهلکه نجات خواهم داد.:»
    عابد گفت:چه کنم؟
    شيطان گفت:تنها يک سجده براي من انجام دهي کافي است.
    عابد گفت:در اين حالت که مي بيني ، نمي توانم سجده کنم.
    شيطان گفت:اشاره اي کفايت مي کند.
    عابد با گوشه ي چشم خود ،يا بادستش اشاره کرد و شيطان را اينگونه سجده کرد و هماندم جان سپرد و از دنيا رفت.
    اين است نمونه اي از عاقبت سوءِ پيروان شيطان،وکفر و درماندگي آنها در لحظه ي سخت مرگ.
    قابل توجه اينکه امام صادق (ع)فرمود:«هر کسي که لحظه ي مرگش فرا رسد ابليس يکي از شيطان هاي خود را نزد او مي فرستد تا او را يه سوي کفر بکشاند و يا او را در دينش مشکوک سازد تا او با اين حال از دنيا برود کسي که با ايمان باشد شيطان قدرت ندارد که او را به کفر يا شک در دينش وادارد،آنگاه فرمود:
    «هرگاه به بالين آنان که در حال مرگ هستند حاضر شديد آنها را به گواهي دادن به يکتائي خدا،و رسالت محمد(ص)تلقين کنيد»



  3. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی محض گرایش ترکیبیات
    نوشته ها
    41
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza-1369 نمایش پست ها
    جناب شیطونمیفرمایند :

    1: کسیکه اذان را شنید و به نماز نرود پدر من است
    2:کسیکه اصراف میکند آن برادر من است
    3: کسیکه پیش از امام به رکوع و کسیکه بدون بسم الله شروع به نان خوردن میکند اولادمن است

    ----------
    تصمیم بگرفتم حرفایی که از شیطون روایت شده رو بگم چون خودم آدمی هستم که با فعل نهی خیلی دلبستگی دارم تا با فعل امر
    یعنی یه کاری رو میگن انجام بده رو خیلی حال نمیکنم انجام بدم ولی اونی که میگن انجام نده رو یه جورایی تمایل بهش پیدا میکنم


    و خیلی اژ جملات شیطون روی من تاثیر گذاشته و میبینم چه کاری کنم حالش گرفته تر میشه و اونو انجام میدم و البته میدونم کاره صحیح تر این هست ببینم خدای مهربونم منو به چی امر میکنه و اژ اون پیروی کنم اما خوب دیگه دیگه

    مثلا بابام همیشه بسم الله الرحمان الرحیم رو موقع غذا خوردن بلند میگفت و میگه ،که اگه ما یادمون میره هم یادمون بیوفته و بگیم و هر بار یه داستانی اژ بسم الله الرحمان الرحیم تعریف میکرد که خیلی هاش به رفتار ها و عکس العمل های شیطون در مقابله با بسم الله الرحمان الرحیم هست منم وقتی این حرفارو که اژ بابام شنیده بودم تو مواقعی که پیش میومد برای دوستام تعریف میکردم میدیدم چقدر براشون دلچسب و تاثیر بذار هست

    بخاطر همین تصمیم بگرفتم تو اینجا هم بعضیهاشون رو بگم و خدارو چه دیدی شاید هم همشونو بگفتم
    دوستانم روایات یا
    داستانایی که اژ شیطون بشنیدن رو بگن
    تا بیشتر درس عبرت بگیرم و بگیریم


    سـلـامـت و سـربــلــنــد بــاشـیـــن در پــنـاه آفـریـدگــار مـهـرـبـون
    قسمت اول متن خوب بود مرسی


  4. #4
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    برق صنعتی
    نوشته ها
    1,869
    ارسال تشکر
    13,909
    دریافت تشکر: 12,140
    قدرت امتیاز دهی
    32624
    Array
    mamadshumakher's: جدید136

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    قسمت اول متن خوب بود مرسی
    منظورتون از قسمت اول یعنی تا کجاش؟ خوب بود یعنی اموزنده بود یا هشدار دهنده؟


  5. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    باغبانی
    نوشته ها
    259
    ارسال تشکر
    1,293
    دریافت تشکر: 1,645
    قدرت امتیاز دهی
    295
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza-1369 نمایش پست ها
    جناب شیطونمیفرمایند :

    1: کسیکه اذان را شنید و به نماز نرود پدر من است
    2:کسیکه اصراف میکند آن برادر من است
    3: کسیکه پیش از امام به رکوع و کسیکه بدون بسم الله شروع به نان خوردن میکند اولادمن است

    ----------
    تصمیم بگرفتم حرفایی که از شیطون روایت شده رو بگم چون خودم آدمی هستم که با فعل نهی خیلی دلبستگی دارم تا با فعل امر
    یعنی یه کاری رو میگن انجام بده رو خیلی حال نمیکنم انجام بدم ولی اونی که میگن انجام نده رو یه جورایی تمایل بهش پیدا میکنم


    و خیلی اژ جملات شیطون روی من تاثیر گذاشته و میبینم چه کاری کنم حالش گرفته تر میشه و اونو انجام میدم و البته میدونم کاره صحیح تر این هست ببینم خدای مهربونم منو به چی امر میکنه و اژ اون پیروی کنم اما خوب دیگه دیگه

    مثلا بابام همیشه بسم الله الرحمان الرحیم رو موقع غذا خوردن بلند میگفت و میگه ،که اگه ما یادمون میره هم یادمون بیوفته و بگیم و هر بار یه داستانی اژ بسم الله الرحمان الرحیم تعریف میکرد که خیلی هاش به رفتار ها و عکس العمل های شیطون در مقابله با بسم الله الرحمان الرحیم هست منم وقتی این حرفارو که اژ بابام شنیده بودم تو مواقعی که پیش میومد برای دوستام تعریف میکردم میدیدم چقدر براشون دلچسب و تاثیر بذار هست

    بخاطر همین تصمیم بگرفتم تو اینجا هم بعضیهاشون رو بگم و خدارو چه دیدی شاید هم همشونو بگفتم
    دوستانم روایات یا
    داستانایی که اژ شیطون بشنیدن رو بگن
    تا بیشتر درس عبرت بگیرم و بگیریم


    سـلـامـت و سـربــلــنــد بــاشـیـــن در پــنـاه آفـریـدگــار مـهـرـبـون
    نقل قول نوشته اصلی توسط saamaaneh نمایش پست ها
    داستان برصیصای عابد:

    در ميان بني اسرائيل عابدي به نام «برصيصا»زندگي مي کرد،او زماني طولاني عبادت کرده بود و در اين راستا به حدي از قرب الهي رسيده بود که مردم بيماران رواني را نزد او مي آوردند،او دعا مي کرد،آنها سلامتي خود را باز مي يافتند.
    روزي زن جوان بيماري را که از يک خانواده ي با شخصيت بود،برادرانش نزد او آوردند و بنا شد آن زن مدتي در نزد برصيصا بماند تا شفا يابد.
    شيطان از فرصت استفاده کرده و به وسوسه گري پرداخت و آنقدر زن را به نظر او زينت داد که آن مرد عابد به آن زن تجاوز کرد چيزي نگذشت که معلوم شد آن زن باردار است،عابد خود را در تنگناي سخت ديد،براي اينکه گناهش کشف نگردد آن زن را کشت و در گوشه اي از بيابان دفن کرد.
    برادران آن زن از اين جنايت هولناک آگاه شدند و اين خبر در تمام شهر پيچيد و به گوش امير رسيد امير با جمعي به تحقيق پرداختند پس از قطعيت خبر،آن عابد را از عبادتگاهش فرو کشيده و فرمان اعدام او صادر گرديد.در روز معيني در حضور جمعيت بسيار،عابد را بالاي چوبه ي دار بردند وقتي که او در بالاي چوبه ي دار قرار گرفت،شيطان در نظرش مجسم شد و به او گفت:«اين من بودم که تو را به اين روز افکندم،و اگر آنچه را مي گويم اطاعت کني تو را از اين مهلکه نجات خواهم داد.:»
    عابد گفت:چه کنم؟
    شيطان گفت:تنها يک سجده براي من انجام دهي کافي است.
    عابد گفت:در اين حالت که مي بيني ، نمي توانم سجده کنم.
    شيطان گفت:اشاره اي کفايت مي کند.
    عابد با گوشه ي چشم خود ،يا بادستش اشاره کرد و شيطان را اينگونه سجده کرد و هماندم جان سپرد و از دنيا رفت.
    اين است نمونه اي از عاقبت سوءِ پيروان شيطان،وکفر و درماندگي آنها در لحظه ي سخت مرگ.
    قابل توجه اينکه امام صادق (ع)فرمود:«هر کسي که لحظه ي مرگش فرا رسد ابليس يکي از شيطان هاي خود را نزد او مي فرستد تا او را يه سوي کفر بکشاند و يا او را در دينش مشکوک سازد تا او با اين حال از دنيا برود کسي که با ايمان باشد شيطان قدرت ندارد که او را به کفر يا شک در دينش وادارد،آنگاه فرمود:
    «هرگاه به بالين آنان که در حال مرگ هستند حاضر شديد آنها را به گواهي دادن به يکتائي خدا،و رسالت محمد(ص)تلقين کنيد»
    ممنون دوستان
    بسیار مفید و تکان دهنده بود


  6. #6
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    واقعا ممنونم من عاشق این دانستنی ها هستم

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


  7. 8 کاربر از پست مفید بلدرچین سپاس کرده اند .


  8. #7
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی محض گرایش ترکیبیات
    نوشته ها
    41
    ارسال تشکر
    19
    دریافت تشکر: 270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mamadshumakher نمایش پست ها
    منظورتون از قسمت اول یعنی تا کجاش؟ خوب بود یعنی اموزنده بود یا هشدار دهنده؟
    تا شماره 3 هم آموزنده بود هم تکان دهنده

  9. 8 کاربر از پست مفید hassanpour60 سپاس کرده اند .


  10. #8
    همکار تالار هنرهای تجسمی
    نوشته ها
    137
    ارسال تشکر
    119
    دریافت تشکر: 355
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ما که بیشترامون با شیطون قوم و خیشیم

  11. 5 کاربر از پست مفید sallarmelli سپاس کرده اند .


  12. #9
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    36
    ارسال تشکر
    998
    دریافت تشکر: 181
    قدرت امتیاز دهی
    28
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ممنون هم هشدار دهنده بودوهم تکان دهنده
    در طوفان زندگی باخدا بودن بهتراز ناخدا بودن است.

  13. 3 کاربر از پست مفید tkcivil سپاس کرده اند .


  14. #10
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    مامایی
    نوشته ها
    110
    ارسال تشکر
    999
    دریافت تشکر: 474
    قدرت امتیاز دهی
    49
    Array

    پیش فرض پاسخ : جناب شیطون میفرماین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ددیروز شیطان را دیدم درحوالی میدان بساطش را پهن کرده بود فریب میفروخت .مردم دورش جمع شده بودند هیاهو می کردند هول میزدندوبیشتر می خواستند.توی بساطش همه چیز بود :دروغ .حرص .خیانت.غرور.جاه طلبی..وقدرت.هر کس چیزی میخریدودرازایش چیزی میدادبعضی ها تکه ای از قلبشان را میدادند وبعضی پاره ای از روحشان را.بعضی ها ایمانشان را میدادند وبعضی آزاگی شان را.شیطان می خندید ودهنش بوی گند جهنم میداد.دلم می خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.انگار ذهنم را خواند .موذیانه خندید وگفت :من با کسی کاری ندارم .فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام وآرام نجوا می کنم.نه قیل وقال می کنم ونه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد.می بینی آدمها خودشان دور من جمع شده اند.جوابش را ندادم .آن وقت سرش را نزدیکتر آورد وگفت:البته تو با اینها فرق می کنی .تو زیرکی ومومن .زیرکی وایمان آدم را نجات میدهد.اینها ساده اند وگرسنه.به جای هر چیزی فریب می خورند.از شیطان بدم می آمد.حرف هایش اما شیرین بود .گذاشتم که حرف بزند.و او هی گفت و گفت و گفت.ساعت ها کنار بساطش نشستم .تا چشمم به جعبه عبادت افتاد که لا به لای چیز های دیگر بود .دور از چشم شیطان آن را بر داشتم و توی جیبم گذاشتم.با خودم گفتم بگذار یک بار هم شده کسی چیزی از شیطان بدزدد .بگذار یک بار هم او فریب بخورد .به خانه آمدم ودر جعبه ی کوچک عبادت را باز کردم .توی ان اما جز غرور چیزی نبود .جعبه از دستم افتاد وغرور توی اتاق ریخت.فریب خورده بودم. دستم را روی قلبم گذاشتم نبود .فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته ام. تمام راه دویدم.تمام راه لعنتش کردم.تمام راه خدا خدا کردم . می خواستم یقه ی نا مردش را بگیرم. عبادت دروغیش را توی سرش بکوبموقلبم راپس بگیرم. به میدان رسیدم .شیطان اما نبود .آن وقت نشستم وهای های گریه کردم .از ته دل.اشکهایم که تمام شد . بلند شدم .تا بی دلی ام را با خود ببرم .که صدایی شنیدم .....صدای قلبم را. پس همان جا بی اختیار به سجده افتادم وزمین را بوسیدم.به شکرانه قلبی که پیدا شده بود. (در حوالی بساط شیطان از کتاب :در سینه ات نهنگی می تپد.از عرفان نظر اهاری)

  15. 13 کاربر از پست مفید کتایون50 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •