شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس زندگي اجبارست ...
شايد آن روز كه سهراب نوشت : تا شقايق هست زندگي بايد كرد خبري از دل پر درد گل ياس نداشت بايد اينجور نوشت هر گلي هم باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس زندگي اجبارست ...
فهميدن عشق را چه مشکل کردند
ما را ز درون خويش غافل کردند
انگار کسي به فکر ماهي ها نيست
سهراب بيا که آب را گل کردند...
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
دوستی ها بیرنگ .....بی کسی ها پیداست .....راست میگفت سهراب .....آدم اینجا تنهاست
بوی هجرت می اید.
باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم.
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا میخواند..
کفش هایم کو؟
فهمیدن عشق را مشکل کردند / ما را از درون خویش غافل کردند
انگار کسی به فکر ماهی ها نیست / سهراب بیا که آب را گل کردند
و کجایی سهراب؟؟؟؟؟؟
آبها گِل شده اند
ناله ها ول شده اند
اسمان ابر گرفته در خود
دل من غمزده شد
و هوا بغض شکانده انگاااار
شر و شر میبارد
تو کجایی سهراب؟
چشم را میشویم
جور دیگر دیدم
جاییییییییییی تو خالی باددد
ياد سهراب بخير!
آن سپهري که تا لحظه ي خاموشي گفت:
تو مرا ياد کني يا نکني
باورت گر بشود، گر نشود
حرفي نيست؛
اما...
نفسم مي گيرد در هوايي که نفس هاي تو نيست!
ویرایش توسط *elman* : 28th September 2012 در ساعت 08:36 PM
چشم ها را شستم
جور دیگر دیدم
باز هم فرقی نداشت
تو همان بودی که باید دوست داشت
یادت را از من نگیر...
بگذار من هم مثل سهراب بگویم...
"دلخوشی ها "کم نیست....
شاید راست می گفت : بغض دارم ، رفیق شانه ات چند ؟نمی دانم معنای کلمه رفاقت تغییر کرده یا من مدعی شده ام رفیق:نمی خواهم با من گریه کنی شادی هایم از ان توتنها بگذارم تنهایی هایم از ان من باشد.بگذار سکوتم را داشته باشم.تنهایی هم دیگر از ان من نیستدلخوشی دنیا کجاست؟می شود راهنماییم کنید؟راست می گفت سهراب خانه دوست کجاست ؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)