شاید الان اومدن و حرف زذن توی این تایپیک دیر باشه
من تو ماه رمضون نیشابور بودم
توی هر مسجدی کمک به زلزله زده ها رو یادشون بود...
هر جا می رفتی می فهمیدی که وااااااااااای هنوز کمک نکردم! یا واااااااااای هنوزم کمک می خوان چیکار باید بکنم که دلم آروم بشه...
چون از هرجا رد میشدی می دیدی که می خوان برای زلزله زده های آذربایجان کمک کنند..
همش توی ذهنم بود که چیکار می تونم بکنم که مرهمی باشم به این درد...
اون کسی که الان مصیبت دیده غیر از مرهم هیچ چیزی دیگری نمی خواد... حداقل از کسانی که می تونن فقط مرهم باشن ..
روزی نبود که من پای تی وی بشینم و نبینم وضعیت زلزه زده ها رو..
برای اینکه خودم رو شریک بدونم می نشستم از اول تا آخرش رو خوب نگاه می کردم تا حس کنم اونجام تا با اونها بسوزم..
من شرق ایران بودم و زلزله شمالغرب ایران..
من فقط می خوام مرهم باشم...




پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)