به انتظار نبودي ، ز انتظار چه داني؟
تو بي قراري دل هاي بي قرار،چه داني؟
نه عاشقي كه بسوزي، نه بي دلي كه بسازي
تو مست باده ي نازي ، از اين دوكار چه داني؟
هنوز غنچه ي نكشفته اي به باغ وجودي
تو روزگار گلي را كه گشته خوار چه داني؟
تو چون شكوفه ي خندان و من چو ابر بهاران
تو از گريستن ابر نوبهار چه داني؟
معيني كرمانشاهي
علاقه مندی ها (Bookmarks)