دست خاله سارای گلم درد نکنه که واقعا همیشه تاپیکاش یکه یکه
اولین کسی که یادم میاد اقا حسین عزیز بود که اون موقع مدیر بخش بود استاد ماست
بعدشم فکر میکنم isengard و مصطفی رییس بزرگ بود
(دلم واسه قدیما یهو تنگید)
از خاطراتم میگم فقط بعضیاش خنده داره نخندین
بحثای هفتگی با خاله دعوا میکردم فکر میکردم اقاست بعد اسمش تو لیست نخبگان دعوت شده به نمایشگاه که اومد دیدم نوشته دکتر سارا بهنام گفتم یا ابرفض الان یه خانم 60 سالرو میبینم خدا بداد برسه بعد موندم ( بعد به خود خاله گفتم و کلی هم خندید )
نمایشگاه عالی بود ارزش داشت که 200 کیلومتر راه بیام امسال هم با اهل و عیال میایم دیگه
عرفان و حسین هم دونفری بودن که تو نمایشگاه ماتم کردن - گفتم عرفان یه هیکل ریز داره حسینم همینجور -وقتی عرفان و حسین کنارم نشسته بودن تو نمایشگاه سعی میکردم حرف بزنم یه وقت یادشون نره کنارشون نشستم لهم کنن بس کوچیک بودم( من کوچیک نبودم این دوتا خیلی بزرگن) ولی واقعا دوستای خوبین و بخاطر ذهن خلاق و بازشون ادمای موفقی میشن
جلسه بنیاد رو هم یادم نمیره محسن عزیز- حسین اقایی که واقعا اقاس هنوزم پیامک میده چن روز در میون و . . .
دیگه یادم نمیاد بیاد میام نیاد نمیام










پاسخ با نقل قول


علاقه مندی ها (Bookmarks)