مطالعه مروری تازه ای چنین القا می کند که دانشمندان در ابتدای راه پژوهش درباره وضعیت های مغز در ارتباط با مهربانی و دل رحمی قرار دارند




[ماهنامه آتلانتیک - پژوهشکده علوم شناختی:] حدود 20 سال پیش، دالایی لاما [رهبر بوداییان] از یک زیست شناس پرسید چرا ابزارهای علوم اعصاب نمی تواند برای پژوهش درباره مهربانی و شفقت هم به کار گرفته شود.



پاسخ این است که عصب شناسان به ندرت در این زمینه ها پژوهش می کنند. حتی اگر در آن زمان نیز به مانند امروز ابزارهایی داشتند که می توانست این پیوندها را بررسی کند.




پرسش دالایی لاما تاثیر ژرفی بر ریچارد دیودیدسن، دارنده دکترای عصب شناسی و استاد روان شناسی در دانشگاه ویسکانسین-مدیسن، گذاشت، کسی که بعدها در سال 2008 مرکز پژوهش برای سلامت ذهن را بنیاد گذاشت. او همچنین هم-نویسنده مقاله مروری است که پیشرفت هایی که پژوهشگران سرتاسر جهان در درک عامل هایی که به رشد مغز کمک کرده و یا به آن آسیب می رساند به دست آورده اند را با جزییات مطرح می کند.


پژوهش های سلامت، آن گونه که دیویدسن اشاره دارد، در چند دهه گذشته با تمرکز کمتر بر روی بیماری و به جای آن توجه به خوب/سالم ماندن دچار تحول های عمده ای شده است. ما اکنون می دانیم افرادی که کمتر می نشینند سالمتر هستند.
و چهار رفتار ساده بهداشتی – لاغر ماندن، ورزش، تغذیه متعادل و نکشیدن سیگار – می تواند خطر بیماری های عمده را تا 80 درصد کاهش دهد. اینها منافع بسیار کارکردی است که با تغییر تمرکز از روی بیماری به روی سالم ماندن نتیجه شده است.



پژوهشگران مغز هم هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانند کار مشابهی را انجام دهند. بیشتر تجربه های روزانه مغز را تغییر می دهد، و اغلب در جهت بهتر شدن. و این ناممکن است که چیز تازه ای را بدون تغییر یافتن مغز آموخت. نکته اما در این نهفته است که این تغییرات را به صورت علمی اندازه گیری نمود.




در طول اعصار، بسیاری از رفتارها گفته می شده است که با بهزیستی و رسیدن به زندگی شادمانه تر مرتبط بوده است. این رفتارها از نواختن یک آلت موسیقی تا خدمت رسانی محلی تا انجام یوگا را شامل می شود. اما، فقط به تازگی است که علم شروع به آزمایش این ادعا کرده است.