شپیگل: آیا راههایی وجود دارد که ما عشق از دست رفته خود را راحتتر فراموش کنیم؟
فیشر: بزرگترین توصیه من این است که هر چیزی که ما را به یاد او می اندازد ، از بین ببریم و یا از زندگی خود دور کنیم. نامه ها، عکسها، کارتها ، و البته که هرگز به او تلفن نکنیم...
شپیگل: پس عشق مانند یک ماده مخدر است؟
فیشر: دقیقا، پس برای ترک اعتیاد باید از آن دوری کرد. نشانه های ترک اعتیاد عشق خیلی شبیه به ترک کوکائین است: خواهش بسیار شدید، مالیخولیا، خستگی، از دست دادن تعادل روحی. البته تفاوتهایی هم وجود دارد. کسی که به کوکائین معتاد است، هر روز همان خواهش روز قبل را احساس می کند، در حالیکه کسی که به عشق خود رسیده باشد، اکثرا بعد از مدتی این خواهش را ندارد که هر روز پارتنر خود را ببیند.
شپیگل: شما برای این مشکل تجویز قرص را نیز پیشنهاد می کنید ؟
فیشر: وقتی برای مقابله با افسردگی از دارو استفاده می شود، چرا برای مقابله با درد عشق از این روش استفاده نشود؟ البته با اینکار قادر نخواهید بود یک رابطه را نجات دهید، ولی می شود با اینکار مثلا جلوی خودکشی از سر عشق را گرفت.
البته من اخطار می دهم که از این داروها به مدت زمان طولانی استفاده نشود، این داروها ترشح دوپامین و سروتونین در مغز را کم می کنند، و این در دراز مدت می تواند باعث شود که شخص میل به پیدا کردن رابطه( جدید) و میل به ارتباط جنسی را از دست بدهد .
شپیگل: برای استفاده از دارو تا کجا می توان پیش رفت؟ مثلا می توان برای کسانی که به دنبال عشق از دست رفته خود تا حد مزاحمت پیش می روند به اصطلاح: استاکر (Stalker) درمان با قرص را تجویز کرد؟
فیشر: چرا که نه؟ اینکه مواد شیمیایی چقدر رفتار ما را تغییر می دهند را هر کسی که یک آبجو هم خورده باشد، می داند. البته نباید فراموش کرد که در مورد استاکرها، اختلالات رفتاری دیگر نیز به مساله اضافه می شود.. من فکر می کنم که هر کسی دلش می خواهد به دنبال عشق از دست رفته اش برود، ولی اینکار را نمی کند چون یاد گرفته است که نباید این کار را بکند. ولی استاکرها قادر به کنترل این کشش خود نیستند.
شپیگل: داروهایی که میل جنسی را تشدید می کنند، مدتهاست که ساخته شده اند. آیا زمانی علم قادر به ساختن ماده ای برای ایجاد عشق و برقراری یا تشدید آن خواهد بود؟
فیشر: فرمهای مخصوصی از LSD باعث میشود که شخص راحتتر عاشق شود. اما در کل من احتمال نمی دهم که چنین دارویی در آینده واقعا ساخته شود. باید پارامترهای مختلفی کنار هم جمع شوند که شخصی عاشق شود: زمان مناسب و تحریکات حسی مختلفی که پاسخ دادن به آنها از دوران کودکی ما شکل گرفته است. البته من فکر می کنم ماده ای ساخته خواهد شد که میزان ترشح دوپامین و نورآدرنالین را در مغز افزایش دهد و با اینکار آمادگی مغز را برای عاشق شدن بالا ببرد .
شپیگل: آیا ممکن است این آماده سازی مغز بدون دارو نیز انجام گیرد؟
فیشر: بله، البته. من به تمام جوانانی که دلشان می خواهد عاشق شوند توصیه میکنم: بروید به بیرون، به سوی دنیای بیرون بروید، به دیگران نشان دهید که دنبال عشق هستید، و بازی عشق را بازی کنید. آماده سازی مغز، بر پایه به تحرک در آوردن سیستم ترشحی دوپامین است، وقتی کسی را پیدا می کنید که فکر می کنید می تواند پارتنر شما باشد، بهتر است با او کارهای جدید، مهیج و حتی خطرناک انجام دهید.
نزدیکی نیز میزان ترشح دوپامین و تستسترون را بالا می برد، برای همین من همیشه به دانشجویان خود میگویم با کسی به رختخواب نروید که از او خوشتان نمی آید، چون ممکن است عاشقش بشوید!
شپیگل: آیا حقه های دیگری برای ایجاد عشق به ذهنتان می رسد؟
فیشر: همانطور که Baudelaire گفته است: "ما زنان را، هر چه غریبه تر باشند، بیشتر دوست داریم"، من به زنان توصیه می کنم که کمی مرموز باقی بمانند. و کلا این راه موثری است که علاقه های طرف مقابل را پیش بینی و ارضا کنیم.
همانطور که مردان در هیچ زمان دیگری به اندازۀ چند هفته اول عاشق بودن خود میل به صحبت کردن ندارند، یا زنان هیچ زمان دیگری به اندازه آن زمان با شریک خود فوتبال تماشا نمی کنند!...البته کارسیستم مغزی مردان در این دوران هم با زنان متفاوت است، در مردان قسمتهایی از مغز که مربوط به تحریکات بینایی می شوند بیشتر فعال است .
شپیگل: و این تعجب آور نیست، درست است؟
فیشر: درست است. ولی پیش ضمینه تکامل در این مورد جالب است. مردان به زنانی نگاه می کنند که قابلیت زایش داشته باشند( توضیح: در واقع زنان زیبا! )، و زنان برای اینکه بدانند آیا پارنتر آنها می تواند از پس نگهداری از بچه ها خوب بر بیاید، سعی در شناختن شخصیت او دارند.
اینکار به مراتب مشکل تر است و پیش از همه احتیاج به داشتن حافظه ای قوی دارد. برای همین زنان مرتب با دوستان خود از این صحبت می کنند که طرف مقابل چه گفته است، چه رفتاری داشته است و چکار کرده است. در زنان آن قسمت از مغز که مربوط به حفظ خاطرات است بیشتر فعال می شود .
شپیگل: اما خاطرات به تنهایی آتش عشق را روشن نگه نمی دارند.
فیشر: نه، در دراز مدت احتیاج به کار کردن دائمی روی رابطه هست .
شپیگل: توصیه شما در این مورد چیست؟
فیشر: در اصل الان باید می گفتم سالی یک بار از پارتنر خود جدا شوید، رابطه های دیگری را تجربه کنید و بعد سعی کنید دوباره از اول شروع کنید!
شپیگل: این را جدی نمی گویید !
فیشر: البته که نه. مسلم است که کسی نمی خواهد واقعا اینطور زندگی کند. ولی توصیه من اینست که از اول انتخاب درست انجام دهید، شخصی را انتخاب کنید که برایتان در دراز مدت جالب باشد، به نوع خاص خودش. به طرف پارتنر خود بروید، با او صحبت کنید و به حرفهایش گوش دهید، از او سوال کنید، سعی کنید جذاب باقی بمانید و احتیاجات خود را بیان کنید. البته که با وجود همه اینها تضمینی وجود ندارد. چرا که متاسفانه واقعیت اینست: ما برای این در دنیا نیستیم که خوشبخت باشیم، ما در این دنیا هستیم که تولید مثل کنیم.
شپیگل: از شما برای این مصاحبه متشکرم .
"اقتباس از مجله شپیگل، شماره ۹، فوریه ۲۰۰۵" به نقل از سایکو نیوز
علاقه مندی ها (Bookmarks)