عالییییییی بود
عالییییییی بود
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها دلم تنگ است بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سر پوشیده و این تالاب مالامال دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی بیا ای همگناه من در این برزخ بهشتم نیز و هم دوزخ به دیدارم بیا ای همگناه ای مهربان
که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بیگناهی ها و من می مانم و بیداد بی خوابی در این ایوان سر پوشیده متروک شب افتاده ست و در تالاب من دیریست که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی ها پرستو ها بیا امشب که بس تاریک و تنهایم بیا ای روشنی اما بپوشان روی که می ترسم ترا خورشید پندارند و می ترسم از خواب برخیزند و می ترسم که چشم از خواب بردارند نمی خواهم ببیند هیچکس ما را نمی خواهم بداند هیچکس ما را و نیلوفر که سر بر می کشد از آب پرستو ها که با پرواز وبا آواز و ما هیها که با آن رقص غوغایی نمی خواهم بفهمانند بیدارند شب افتاده است و من تنها و تاریکم و در ایوان و در تالاب من دیریست در خوابند پرستو ها و ماهیها و آن نیلوفر آبی بیا ای مهربان با من! بیا ای یاد مهتابی
از عجایب عشق همین است : تنها همان آغوش آرامت می کند که دلت را به درد می آورد .
ببخشيد ميشه متنه كامل اين شعر را هم بذارين
لعنت به سفر كه هر چه كرد او كرد....
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)