نامه 1سلام ! حال من بهتر از حال تو نیست . دلم که میگیرد ، با تو حرف میزنم و این تنها چیزی است که دیگران نمی توانند مانعی برای آن باشند . درست مثل فکرم و دغدغه هایم که کسی نمیتواند آنها را از من بگیرد !
امروز هم دوباره دلم هوای تو را کرده است . شاید اگر تو نبودی این جاده های شب هیچ گاه به سپیده صبح ختم نمیشد .به این اشکهای بی صدا قسم که بدون خیال سبز نگاهت ، خواب به چشمهای خسته ام نمی آید .
باور کن بدون اشاره ای از جانب تو ، هیچ نسیمی از کوچه باغ دلم عبور نمی کند ....
گاه بی قراری به هر دی می زنم تا بلکه نشانی از نگاه معصوم تو را بیابم . هرچند که خوب میدانم که این خیابان های شلوغ ، این مردمان سر درگریبان و حتی همین درختان مغرور هیچ نشانی از مهربانی تو را ندارند .
تو را باید در زمزمه های رود و در ترنم یک باران صبحگاهی جستجو کرد . شک ندارم که هر چشمه یک نکته از زلالی دل تو را به همراه دارد .
تو را میشود در رؤیای جنگلی از ستاره یافت وقتی که نورانی تر از همه خود را نشان می دهی و از دوردستها دست تکان می دهی .
راستی ! " جال من خوب است ... اما تو باور نکن ! "
دیگر عرضی ندارم
برگرفته از کتاب حق با آفتاب گردان هاست
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان
علاقه مندی ها (Bookmarks)