مشاعره

[نارون1]

مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

[hadi elec]

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

[نارون1]

عشقت نه سرسری ست که از سر به در شود

مهرت نه عارضی ست که جای دگر شود

[hadi elec]

در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست

ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع

[نارون1]

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

با شیر اندرون شد و با جان به در شود

[hadi elec]

در میان آب و آتش همچنان سر گرم توست

این دل زار و نذار اشک بارانم چو شمع

[نارون1]

عشق ھرجا رو کند آنجا خوش است


گر به دریا افکند دریا خوش است

[hadi elec]

تــــــــار گردیده دو چشمم در غــــمت

اشک ریزم جان دهم من همچو شمع

[نارون1]

در غـــــمت بگـــــذار تا بــــــــاران شوم

اشک ریزم جان دهم من همچو شمع

با "ت" باید شروع میکردین

[محسن آزماینده]

تو را من چشم در راهم
شباهنگام

به وقتی که میگیرند سایه ها رنگ تلاجن

گرم یاد آوری یا نه

من از یادت نمی کاهم