حرف پ




«پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد.»

«پای خروستو ببند، به مرغ همسایه هیز نگو.»

«پایین‌پایین‌ها جاش نیست، بالابالاها راش نیست.»

«پز عالی، جیب خالی.»

«پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمی‌شناسه.»

«پس از قرنی شنبه به نوروز میافته.»

«پستان مادرش را گاز گرفته.»

«پسرخاله دسته دیزی.»

«پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان.»

«پسر کو ندارد نشان از پدر// تو بیگانه خوانش نخوانش پسر.»

«پشت تاپو بزرگ شده.»

«پنج انگشت برادرند، برابر نیستند.»

«پوست خرس نزده می‌فروشه.»

«پول است نه جان است که آسان بتوان داد.»

«پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله.»

«پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور.»

«پولدارها به کباب، بی‌پولها به بوی کباب.»

«پول ما سکه عُمَر داره.»

«پیاده شو با هم راه بریم.»

«پیاز هم خودشو داخل میوه‌ها کرده.»

«پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه.»

«پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه.»

«پیرزنه دستش به درخت گوجه نمی‌رسید، می‌گفت: ترشی بمن نمی‌سازه.»

«پیش از آخوند منبر نرو.»

«پیش‌ رو خاله، پشت سر چاله.»

«پیش قاضی و معلق بازی.»