مشاعره

[طلیعه طلا]

تا توانی رفع غم از چـــــــــــهرهی غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن

نشان اهل خدا عاشقی است با خود دار
که در مشایخ شهر ای نشان نمی بینم

[ستاره کویر]

من به احساس خودم مدیونم
تو به تنهایی من
که چنین سخت و مغرور به خودت می نازی

[طلیعه طلا]

من به احساس خودم مدیونم
تو به تنهایی من
که چنین سخت و مغرور به خودت می نازی

یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
می زنم زمین هوا میره
نمی دونی تا کجا میره

[amin_745]

هر ناکس و کس میکند آزار دل من
با آنکه به گیتی سر آزار کسم نیست

[ستاره کویر]

تا با غم عشــق تو مرا کار افتاد

بـیـچاره دلم درغـم بسـیار افتاد

[.yalda.]

در فلسفه وفا چنین آمده است:

دل وقف شکستن است بیهوده نرنج

[faravahar]

جهنم کام وحشتناک خود را باز خواهد کرد
دگر پیمانه عمر جهان لبریز خواهد شد

[.yalda.]

دیدی کوهکن!

دیدی به جای کوه غم ،تیشه ات قلب من نشانه گرفت

دیدی قایق عشقم ز دریای محبت کناره گرفت

کبوتر دلم هوای آشیانه گرفت

آسمان غم ابر ناله گرفت

دیدی ...عشقت حباب بود و در هوا شکست

دیدی دلم شکست

[طلیعه طلا]

تو بدین نازکی و سرکشی ای شمع چگل

لایق بندگی خواجه جلال الدینی

[faravahar]

یارب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست