شهری كه شه و شحنه و شيخش همه مستند
شاهد شكند شيشه كه بيم عسسی نيست
شهری كه شه و شحنه و شيخش همه مستند
شاهد شكند شيشه كه بيم عسسی نيست
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
تاب بنفشه می دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می درد خنده ی دلگشای تو
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
وقتی که سکوت بی تودم میگیرد
فریاد درون سینه ام میمیرد
با یاد و ترانه ها و شوخیهایت
میخندم و باز گریه ام میگیرد
خبرت هستـــــــ....که بـــــــی روی ''تــــــو'' آرامــــم نـــــــيست...؟
در پای عشقم جان بده، جان چیست، بیش از آن بده
گر بنده ی فرمانبری، از جان پی فرمان برو
امشب چو شمع روشنم، سر می کشد جان از تنم
جان ِ برون از تن منم، خامُش بیا سوزان برو
وگر نه پایه عزت از آن بلند تر است
که روزگار برو حرف امتحان گیرد
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
در مشرق عشق دشت خورشید تویی
در باغ نگاه یاس امید تویی
در بین هزار پونه آن کس که مرا
چون روح نسیم زود فهمید تویی
خبرت هستـــــــ....که بـــــــی روی ''تــــــو'' آرامــــم نـــــــيست...؟
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت
حاش لله که روم من زپی یار دگر
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
رفتم اما دل من مانده برِ دوست هنوز
می برم جسمی و، جان در گرو اوست هنوز
هر چه او خواست، همان خواست دلم بی کم و کاست
گرچه راضی نشد از من دل آن دوست هنوز
خبرت هستـــــــ....که بـــــــی روی ''تــــــو'' آرامــــم نـــــــيست...؟
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
من و دل اگر فدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)