در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
دوست آشنا
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
یار قدیمی
در قبرستان واژه ها
هنوز یک نفر زنده است
بی کفن
بی گور
و نمی خواهد که برگردد
به هذیان های شبانه
و نمی خواهد که بمیرد
به چهار میخ گناه
خدایی اگر هست
هنوز کسی می گردد
لا به لای مرده ها
تا پیدا اگر شد
آسمان
به دنبال خودش
بگردد
برای هیچ کس
خدایی اگر هست.
دوست آشنا
تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفهتر برانگیزد
هوا گرفته بود ، باران می بارید ، كودكی آهسته گفت : خدایا گریه نكن درست میشه ...
در این در گه که گه که کُه شود نا گه
مشو با ناکسان هم ره ، که ره چَه میشود چَه ره
زندگانی نردبانی اهنیست.عاقبت این نردبان افتادنیست.احمق است ان کس که بر بالا نشست.استخوانش سخت تر خواهد شکست
هر روز دلم به زیر باری دگر است
در دیده ی من ز هجر خاری دگر است
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر
تیری که زدی بردلم ازغمزه خطا رفت
تابازچه اندیشه کند رای صوابت
کاربر جدید
تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی
تو طبیب همه ی از چه تو بیمار شدی
دوست آشنا
حذف
ویرایش توسط S h a D o w : 24th August 2011 در ساعت 03:44 PM
دوست آشنا
دل میــــرود زِ دستَم صاحبدلان خــــدا را
دردا کـــه راز پنهـــان خواهد شُد آشکارا
رنگین کمونِ 6 رنگ
-----------------------------
سوالات مربوط به بخش هنر و شهرسازی
با ما در ارتباط باشید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)