نقش دانشمندان در پیدایش فیزیک
- کشففیثاغورث کاملاً مستند است. وی با اطمینان از اینکه اعداد بر جهان حکومت میکنند، به تحقیقدرمورد رابطه میان طول تارها در آلات موسیقی پرداخت که ترکیبات هماهنگی ازاصوات تولید میکنند. اینکشفیات او شاید نخستین بیان ریاضی یک قانون فیزیکی باشد و بتواند نخستین گام درپیدایشفیزیک نظریباشد.
- یکی دیگر از افرادی که در پیدایش فیزیک سهم داشته است،ارسطو میباشد. هر چند ارسطو در تمام مباحث کارهای بزرگی انجام داده است که اندیشه انسانی را مدت 2000 سال پس از مرگ خود تحت تأثیر قرار داده ، اما مهمترین سهم او در فیزیک نامگذاری این علم میباشد که از کلمهای یونانی به نام طبیعت اقتباس شده است.
- ارشمیدسدانشمند نامدار دیگری است که حدود یک قرن بعد از ارسطو زندگی میکرد. وی دانشمندعلممکانیک بوده کهقوانین اهرمها را بیاننموده و مسأله یافتنمرکز ثقلهر جسم معین را مورد بحث قرار داد. مهمترین کشف ارشمیدس قانون او درمورد اجسام غوطه ور در یک مایع میباشد.
تحولات اولیه علم فیزیک
با زوال فرهنگ یونانی ، تکامل علم بطور کلی و علمفیزیک ، بخصوص به یک حالت رکود مجازی در آمد و این مدت تقریباً هزار سال طول کشید،تا اینکه سرانجام امپراطوری عربی در قرن هشتم تمام سرزمینهای جنوبی دریای مدیترانهرا احاطه کردند و از تنگه جبل الطارق تا اسپانیا پیش رفتند. اعراب کتابهای به جامانده از کتابخانههای یونانیان را ترجمه کرده و پرچمدار علم شدند. اما اعراب درزمینه علم فیزیک چندان کار زیادی انجام ندادند.
سرانجام در قرن 12 امپراطوریعرب با حمله چنگیزخان مغول و سیر تاریخی جنگهای صلیبی در بیت المقدس به سرعت رو بهزوال رفت و در همین دوران کشورهای اروپایی به تدریج از دوران هرج و مرج و تاریکیقرون وسطی خارج شدند. و آموزش دوباره رونق گرفت، اما این آموزش بیشتر زیر نظر کلیسابود و لذا بیشتر مطالعات بر نوشتههای ارسطو مبتنی بود. و چون ارسطو در زمینه علومطبیعی چندان تبحری نداشت، لذا به تجدید حیات علم فیزیک در اروپا کمکی نکرد.
سیر تکاملی علم فیزیک
- درهم آمیختگی علوم طبیعی با علوم الهی را در این دوره میتوان از کتاب هیأتمردوزیوهان کپلردریافت.
- یکی از افرادی که در این دوره در علم دینامیک به پیشرفتهای خوبی نایل شد،گالیله بودکه با مطالعه حرکتآونگ شروع کرد. وی از نخستین فیزیکدانان نظری و عملی بود.
- بعد از گالیله ،اسحاقنیوتن دومین دانشمند فیزیک به شمار میرود که مطالعات ثمربخشی را در زمینههایمختلف فیزیک انجام داد، بطوری که بعد از او دانشمندان زیادی مانندپاسکال (Pascal) ،برنولی (Bernoulli) ،هویگنسو غیره هر کدام در زمینه خاصیمطالعات اسحاق نیوتن را ادامه دادند.
- هویگنس به ادامه مطالعات اسحاق نیوتن در زمینهنور پرداخت. اسحاق نیوتن نوررا ذره میدانست، اما هویگنس عقیده داشت که نور موج است، اما چون اسحاق نیوتن دراین زمان در میان معاصرانش شخصیت برجستهای بود و نیز به دلیل ناتوانی هویگنس درتکمیل نظریههایش با دقت ریاضی ، با وجود برتری ظاهری نظریه او بر نظریه نیوتن ،نظریه هویگنس پذیرفته نشد و لذا این بحث معلق ماند. تا اینکه در سال 1800تامس یانگتوانست پدیدهحلقههای نیوتنرا بر مبنای طبیعت موجی نورتوضیح دهد.
- کارهای یانگ و معاصر فرانسویشفرنل (Fresnel) صحت و اعتبار نظریه موجی نوررا به طرز قاطعی برقرار ساختند. بعد از این ، تقریباًعلمفیزیک به شاخههای مختلف تقسیم شد و دانشمندان مختلف در زمینههای گوناگونفیزیک مطالعات ارزندهای را انجام دادند که پایه و مبنای این مطالعات را میتوانهمان کارهای اسحاق نیوتن و گالیله دانست و بدین ترتیب علم فیزیک در شاخههای مختلفتوسعه یافت.
سهم بکرل در تکامل علم فیزیک
در سال 1896هانری بکرل (Becquerel) که از کشفاشعهایکس توسطرونتگناطلاع یافته بود، بر آن شد که ببیندآیا چیز دیگری هم شبیه اشعه ایکس از مواد فلورسانس که براثر تابش نور درخشانمیشوند، صادر میشود یا نه. لذا بلورهایی از کانی (سنگ معدن) معروف به اورانیل (سولفات مضاعف اورانیوم و پتاسیم) را انتخاب کرد. چون بکرل عقیده داشت که تابشنتیجه روشنایی خارجی است، یک بلور اورانیل را در صفحه کاغذ سیاه قرار داد و آنراجلوی پنجره گذاشت. وقتی که بعد از چند ساعت قرار دادن در مقابل نور خورشید فیلمعکاسی را ظاهر کرد، لکههای تیرهایی را بر روی فیلم مشاهده کرد.
او اینآزمایش را چند بار تکرار کرد و هر بار با آنکه کاغذ سیاه بیشتری دور صفحه میپیچید،باز هم لکه را مشاهده میکرد. چون هوای پاریس چندین روز بارانی بود، لذا بکرل صفحهعکاسی لفاف پوش با بلور اورانیل را در کشوی میز خود قرار داد تا هوا مساعد شود. خورشید تا چند روز در هوا نمایان نشد و روزی هم که خورشید در آسمان ظاهر میشد،اغلب ابرهایی آنرا پوشانده بود.
با این حال بکرل بازهم صفحه عکاسی را درمعرضنور آفتاب قرار داد. بعد از مدتی که صفحه عکاسی را ظاهر کرد، برخلاف تصور ملاحظهکرد که بجای لکه های سیاه که قبلاً در روزهای آفتابی ملاحظه می کرد، لکه سیاه قیرمانندی در زیر جایی که اورانیل قرار داشت روی صفحه ظاهر شده بود. لذا وی دریافت کهظاهر شدن لکه های سیاه ربطی به قراردادن در مقابل نور آفتاب ندارد.
بکرلبلور اورانیل را گرم کرد، سپس آنرا سرد کرد و بصورت گردی درآورد و در اسیدها حلکرد. خلاصه دریافت که این خاصیت تازه کشف شده ماده که نام رادیواکتیویته بر آن دادهشده است، هیچ سر و کاری با راه فیزیکی یا شیمیایی که بوسیله آن اتمها به یکدیگرپیوستهاند، ندارد بلکه خاصیتی نهفته در خوداتم است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)