۲ – ۶٫ رعایت حقوق مردم :
از دیدگاه اسلام هم چنان که حاکمان حقى بر مردم دارند مردم نیز حقى بر آنان دارند و این رابطه به طور متقابل برقرار است. مردم حق دارند که از امنیت ایجاد شده استفاده کنند و حاکمان نیز حق خواهند داشت که از نیروى ایجاد شده توسط آحاد مردم در ایجاد امنیت و رفاه همگانى بهره ببرند. حکومت موظف است که از حقوق مشروع شهروندان دفاع کند هم چنان که پیامبر از حقوق مردم دفاع مىکردند. روایت شده که فردى از سمرة بن جندب نزد پیامبر شکایت برد که وى بدون اجازه وارد خانه من مىشود تا به درختى که در آن جا دارد سرکشى کند سمره با درخواست پیامبر نیز حاضر نشد که با اجازه وارد خانه شود و حتى حاضر نشد درخت خود را با هیچ چیز دیگرى تعویض کند، پیامبر براى دفاع از حقوق یک شهروند دستور دادند که درخت او را از ریشه قطع کنند. این دقتها پیامبر را محبوب دلها کرده و اطاعت محض از ایشان را به ارمغان آورده بود که نتیجه همه اینها امنیت و آرامش ایجاد شده در مدینه بود.
۲ – ۷٫ حضور پیامبر در امور عمومى :
پیامبر اکرم با وجود آن که پیامبر خدا و حاکم مدینه بودند سعى مىکردند که در امور عمومى شخصاً به منزله یک شهروند، حضورى فعال داشته باشند. براى نمونه در جریان ساخت مسجد ایشان نیز همانند دیگر مسلمانان بسان کارگرى ساده سنگ مىبردند و کار مىکردند و یا در حفر خندق شخصاً کار مىکردند. در جنگها نزدیکترین فرد به دشمن و پایدارترین فرد به شمار مىآمدند و هیچ گاه در لحظات حساس یاران خویش را تنها نمىگذاشتند.
پیداست که حضور فعال آن حضرت به مثابه فردى از افراد جامعه اسلامى بر پیروى دیگران از قوانین و مقررات اسلامى و فرامین حکومتى ایشان تأثیر شگرفى ایجاد مىکرد و بدین وسیله هر فردى خود را موظف به شرکت در امور عمومى و اجراى فرمان رسول خدا مىدانست. این موضوع نیز در یکپارچگى مردم و حاکمان که به امنیت و موفقیت حکومت مىانجامید کمک شایانى مىکرد.
۲ – ۸٫ وفاى به پیمان ها :
یکى از مهمترین خصوصیات همه پیامبران وفاى به عهد بوده است.
دشمن به این ویژگى پیامبر نیز پى برده بود و به آسانى با او پیمان مىبست و اطمینان داشت که از جانب ایشان نقض نمىشود بر همین اساس بود که دشمن اصلى مسلمانان، یعنى کفار قریش در سال ششم هجرت، یعنى چند سال قبل از فتح مکه حاضر به انعقاد پیمان صلح با آن حضرت گردیدند و تا آنان دست به نقض آن پیمان نزدند پیامبر با وجود قدرت هیچ گونه تعرضى به آنان روا نداشت. وفاى به عهد در پیمانهایى که پیامبر با یهود و مشرکان مدینه براى دفاع و حفظ امنیت شهر بستند یا در پیمانهایى که بر اساس آنها امنیت غیر مسلمانان اطراف مدینه تأمین مىشد هیچ گونه نقض و مخالفتى از سوى پیامبر و مسلمانان دیده نشد و این موضوع نیز در حفظ امنیت مدینه تأثیر به سزایى داشت.
۳٫ ایمان و اعتقاد به خدا
رابطه ایمان به خدا و آرامش و اطمینان رابطهاى واقعى و غیر قابل انکار است، در آیات متعددى از قرآن مجید این موضوع با اشاره یا تصریح آمده است، با نگاهى کلى به آیات مربوطه به چند گروه از آیات برخورد مىکنیم: در برخى از آیات، امنیت ثمره و نتیجه ایمان ذکر شده است مانند: «کسانى که ایمان آورده و ایمان خویش را به شرک نیالودهاند آنان راست ایمنى و ایشان راه یافتگانند».۵۱
۲٫ در آیات دیگرى امنیت به منزله وعده الهى به افراد با ایمانى که عمل صالح انجام مىدهند دانسته شده است مانند: «خدا به کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند وعده داده است که… و هرآینه بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند».۵۲
۳٫ در برخى دیگر از آیات نیز این مسئله به گونه دیگرى مطرح شده هم چنان که به پیامبر گوشزد شده که خدا براى تو کافى است مانند: «اگر بخواهند تو را بفریبند خدا براى تو بس است».۵۳ یا «اى پیامبر! خدا و کسانى از مؤمنان که پیرو تواند تو را بس است».۵۴
۴٫ در گروه دیگرى از آیات خداوند با یادآورى امنیت و امدادهاى غیبى در گذشته۵۵ به مسلمانان دلدارى داده و به آنان گوشزد مىکند که خداوندى که شما را در فلان بحران از چنگ دشمن نجات داد دیگر بار نیز مىتواند امنیت را به شما باز گرداند.
۵٫ در آیاتى دیگر خداوند این نوید را به مسلمانان مىدهد که آرامش درونى را از دشمن سلب مىکنم و رعب و وحشت را بر آنان غالب مىگردانم،۵۶ چنان چه در بسیاى از جنگها مسلمانان را با رعب و وحشت دشمن پیروز مىگرداند. پر واضح است که روحیه جنگجویان مهمترین عامل پیروزى یا شکست آنان به شمار مىرود در آیات فوق خداوند از یک طرف مانع بروز تشویش و نگرانى مسلمانان مىشود و از سوى دیگر وحشت دشمن را به آنان گوشزد مىکند و این امر در پرتو ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند نتیجهاى جز آرامش، امنیت و پیروزى را به دنبال نخواهد داشت. ایمان به خدا قدرتى بىبدیل را در انسان ایجاد مىکند که فرد جان بر کف به میدان جنگ قدم مىگذارد تا به یکى از دو پاداش (احدى الحسنیین) پیروزى یا شهادت نایل آید، چنین افرادى با صبر و استقامت بر دشمن غلبه پیدا مىکنند و به فرموده قرآن مجید بیست نفر بر دویست نفر پیروز مىشوند.۵۷ تکیه بر نیروى لایزال الهى را مسلمانان از پیامبر خدا آموخته بودند که حضرت امیر مىفرمایند:
هر گاه شعلههاى جنگ از هر سو زبانه مىکشید به پیامبر خدا پناه مىبردیم (و پیامبر به همه ما روحیه مىدادند).۵۸
پیامبر با مستحکم کردن پایههاى ایمانى مردم برنامه درازمدت خود در ایجاد امنیت در جامعه اسلامى را تکمیل کردند، چه این که افرادى ثابت قدم، مقاوم و معتقد پشتوانهاى مهم براى امنیت به شمار مىروند.
همه اینها مرهون منش و رفتار نیک و عادلانه پیامبر و تربیت والاى پیروان ایشان بود به گونهاى که این رفتار در نسلهاى بعد نیز خودنمایى کرده است. همچنان که جرجى زیدان مىگوید:
هنگامى که مسلمانان براى کارزار یرموک گرد آمدند، آن چه جزیه از مردم حمص (شام) گرفته بودند به آنان بازپس داده گفتند: آن چه دادهاید بستانید و ما را از همپیمانى خود آزاد سازید. مردم حمص در پاسخ گفتند: هرگز از شما جدا نمىشویم، دادگسترى و پرهیزکارى فرمانروایان شما بهتر از بیداد رومیان است ما با شما مىمانیم و به همراهى فرماندار شما با ارتش هرقل مىجنگیم.۵۹
مىبینیم که رفتار نیک، غیر مسلمانان را نیز بر حفظ یا ایجاد امنیت در کشور اسلامى تشویق کرده است.
پى نوشت ها :
۱٫ دانش آموخته حوزه علمیه قم و پژوهشگر پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسى.
۲٫ ر.ک: جهانشمولى اسلام و جهانىسازى (مجموعه مقالات)، ج ۲، مقاله: ناامنى محدود، بررسى تهدیدهاى جهانى شدن براى اسلام از دکتر اصغر افتخارى، ص ۱(صلی الله علیه و اله)۸، (تهران: مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، ۱۳۸۲).
۳٫ براى توضیح بیشتر درباره گفتمانهاى مزبور ر.ک: فصلنامه مطالعات راهبردى، شماره ۲۳، بهار ۸۳، عنوان مقاله: تحول تاریخى – گفتمانى مفهوم امنیت.
۴٫ اصغر افتخارى، پیشین، ص ۲۰۲٫
۵٫ ر.ک: سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۳۷٫
۶٫ و أنذر عشیرتک الأقربین؛ نزدیکان فامیل خود را انذار ده، شعرا (۲۶)، آیه ۲۱۴٫
۷٫ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، (بیروت: دار احیاء التراث العربى)، ص ۱۶٫
۸٫ ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۷۶٫
۹٫ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۱۱۷، (قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ هشتم، ۱۳۷۲).
۱۰٫ ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۸۴٫
۱۱٫ فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۸٫
۱۲٫ همان، ج ۲، ص ۱۲۶٫
۱۳٫ انفال (۸)، آیه ۳۰٫
۱۴٫ همان، ص ۱۴۰٫
۱۵٫ این پیمان که به پیمان جوان مردان معروف است در مکه و بیست سال قبل از بعثت انجام شد.
۱۶٫ دکتر على شریعتى، محمد خاتم پیامبران، (مجموعه مقالات، مقاله از هجرت تا وفات)، ص ۲۷۶، (تهران: حسینیه ارشاد، چاپ اول، بىتا).
۱۷٫ ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۱۴۰٫
۱۸٫ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج ۱، ص ۴۵(صلی الله علیه و اله).
۱۹٫ ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۱۵۰٫
۲۰٫ ر.ک: جعفر سبحانى، همان، ص ۴۶۸٫
۲۱٫ آل عمران (۳)، آیه ۶۴٫
۲۲٫ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۴۵۳٫
۲۳٫ روحالله شریعتى، حقوق و وظایف غیر مسلمانان در جامعه اسلامى، (بوستان کتاب، قم) ص ۵۸
۲۴٫ توبه ((صلی الله علیه و اله)) آیه ۶۰٫
۲۵٫ قلم (۶۸)، آیه ۴٫
۲۶٫ انبیاء (۲۱)، آیه ۱۰۷٫
۲۷٫ توبه ((صلی الله علیه و اله))، آیه ۱۲۸٫
۲۸٫ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۳، ص ۴(صلی الله علیه و اله).
۲۹٫ محمدعلى اسلامى ندوشن، سخنها را بشنویم، ص ۱۱، (شرکت سهامى انتشار، چاپ سوم، بىجا، ۱۳۷۰).
۳۰٫ ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۶۶٫
۳۱٫ انشراح ((صلی الله علیه و اله)۴)، آیه ۱٫
۳۲٫ مصطفى دلشاد تهرانى، سیره نبوى، ج ۳، ص ۱۶۱؛ (سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، چاپ اول، ۱۳۷۲).
۳۳٫ همان، ص ۱۳۷٫
۳۴٫ جعفر سبحانى، همان، ج ۲، ص ۴۳۳٫
۳۵٫ دکتر على شریعتى، محمد خاتم پیامبران، (مقاله از هجرت تا وفات)، ص ۲۶۸٫
۳۶٫ سید ابوالفضل مجتهد زنجانى، محمد خاتم پیامبران، (مقاله: گوشهاى از اخلاق محمد)، همان، ص ۴۰۰٫
۳۷٫ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۸، ص ۶۵، (بیروت: دار احیاء التراث العربى، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق).
۳۸٫ جعفر سبحانى، همان، ج ۱، ص ۵۱(صلی الله علیه و اله).
۳۹٫ جعفر سبحانى، همان، ج ۲، ص ۵۰۲٫
۴۰٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۴۱٫ جعفر سبحانى، همان، ج ۲: ص ۱(صلی الله علیه و اله)۷٫
۴۲٫ ابن هشام، همان، ج ۳، ص ۳۵٫
۴۳٫ نهج البلاغه، کلام ۵۵٫
۴۴٫ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۲٫
۴۵٫ ابن هشام، همان، ج ۲، ص ۲۶۶٫
۴۶٫ همان، ج ۳، ص ۶۷٫
۴۷٫ جعفر سبحانى، همان، ص ۱۲۶٫
۴۸٫ جعفر سبحانى، همان، ج ۲، ص ۱۵۴٫
۴۹٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۵۰٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۵۱٫ انعام (۶)، آیه ۸۲: الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن.
۵۲٫ نور (۲۴)، آیه ۵۵: وعد اللَّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات… ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم امناً….
۵۳٫ انفال (۸)، آیه ۶۲: واِن یریدوا أن یخدعوک فانّ حسبک اللَّه.
۵۴٫ انفال (۸)، آیه ۶۴٫
۵۵٫ مانند: انفال (۸)، آیات: ۷، (صلی الله علیه و اله)، ۱۱، ۱۲ و … .
۵۶٫ مانند: آل عمران (۳)، آیه ۱۵۱؛ انفال (۸)، آیه ۱۲؛ احزاب (۳۳)، آیه ۲۶؛ حشر (۵(صلی الله علیه و اله))، آیه ۲٫
۵۷٫ انفال (۸)، آیه ۶۵٫
۵۸٫ نهج البلاغه، غرائب کلامه، شماره (صلی الله علیه و اله).
۵۹٫ جرجى زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه على جواهر کلام، ص ۵۵، (تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، ۱۳۵۲).
منبع: سایت راسخون
منبع اصلی:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره ۳۳
ua:f [1.9.8_1114]
علاقه مندی ها (Bookmarks)