دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 123

موضوع: میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #10
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    علوم کامپیوتر
    نوشته ها
    806
    ارسال تشکر
    3,312
    دریافت تشکر: 3,315
    قدرت امتیاز دهی
    59
    Array

    پیش فرض پاسخ : میخواهم راز خوشبختیم را با شما شریک شوم!

    خدا مثل آب...
    اگر بخوام در ادامه نوشته های قبلیم بگم خدا مثل آب میمونه اغراق نکردم...
    شما اب رو در هر ظرفی بریزید به شکل همون ظرف در میادددد. همین نکته درمورد خدا هم صادقه: خدا نوریه که در هر ظرفی جاری میشه و به شکل همون ظرف درمیادددد اگه ظرفتون قلبی شکل باشه خدا هم قلب میشه و زشت شدن ظرف همانا و بعدش....
    امیدوارم منو بخاطر مثالهایی که استفاده میکنم سرزنش نکنید ولی همینم هست... بچه تر که بودم فکر میکردم هر کار بدی که میکنم خدا فوری تلافیشو سرم در میاره... واسه همین صبحا که از خونه بیرون میزدم از زمین و اسمون برام بلا میبارید... اما بعد از اینکه طرز فکرمو عوض کردم روابطم با خدا عوض شد... و این عوض شدن تو یه تصادف جون منو نجات داد که فکر میکنم گفتنش برای شما خالی از لطف نباشه...
    شب بود... از آسمون داشت آروم آروم برف میومد. تو اتوبان اصفهان-..... بودیم. داشتیم از یه مهمونی برمیگشتیم که جاتون خالی توش کسی نمونده بود که ما غیبتشو نکرده باشیممممم! برف هم بصورتی نبود که بشینه... سرعت ماشینم کم بود... ماشینمون گرم و نررررم... داشتم سنگین میشدم واسه خواب... یهو پریدم بالا به خودم گفتم: نه نمیخوابم... بابام که پشت فرمونه از آینه منو میبینه و خودشم خوابش میگیره... تصادف میکنیمااااااااا! اما نیمه ی تنبل وجودم گفت: خدا مواظبته... بی خیال بگیر بخواب... و من با این تصویر تخیلی تو ذهنم خوابم برد: دو تا دست سفیدو بزرگ که ماشین ما رو دو دستی گرفته بودددد(من قوه تخیلم خیلی قویه....) تو خواب ناز بودم که یهو با فریاد یا ابوالفضل مامانم پریدم بالا... چشمامو که باز کردم تصویری که جلوی چشمم بود این بود: داریم میریم تو دیوار! بله... ماشینمون رفت تو دیوار سیمانی اتوبان... کمونه کرد... رفت اونور جاده وای خدا... دوباره؟؟؟ نههههههههههههههه...
    بازم خوردیم تو اون یکی دیواررر... مامانم داد میزد: میل بافتنیااااا میل بافتنیااااا
    آخه منو خاله مو و مهسا(خواهرم ) عقب بودیم و تو دست خاله میل بافتنی بود... خدا میدونه اگه این میلها میرفت تو چشمای یکیمون چی میشد... خاله ام منو قاپید ولی مهسا بدبخت سرش شد مثل یه توپ تنیس که بین بالشتک صندلی بابا و درماشین گیر کردههههه
    اگه ذهنم اون موقع کار میکرد حتما نجاتش میدادم.... خلاصه ماشین با صدای بلندی ایستاددد... با قل قل بازی که ماشینمون تو جاده در آورده بود حسابی مچاله شده بود...نکته داستان: اولین کاری که من موقع پیاده شدن از ماشین کردم : (شرمنده!) سر فحشو کشیدم به خدا...(بازم شرمنده)
    شب با هزار بدبختی رسیدیم خونه:... (بی خیال)
    فرداش یه خبر جالب بهم رسید: اون شب تو اون جاده نه تا ماشین به همین شکل تصادف کردن و تو این اوضاع یه پرایدی کلا تیکه تیکه شده بود...
    فردا ی اون روز: بابام ماشینو برد نعمیر ... هر کی ماشینو دیده پرسیده چندتا کشته داده؟؟؟
    و ما همگی سالم سالم بودیمممممممممممم
    شب رسید: خدایااااااااااااااااااا... غلط کردمممممممممممممممممم!
    (.........)
    (از نوشتن ادامه داستان و الفاظی که من برای رسوندن عمق پشیمونیم به خدا استفاده شون کردم معذوریمممممم)
    sokutam miad... slm,hamin:-)

  2. 10 کاربر از پست مفید 7raha7 سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. جزوه 100 صفحه ای در مورد تست های غیر مخرب
    توسط M.A.A.H.R در انجمن مهندسي جوش
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 28th November 2012, 06:52 PM
  2. آموزشی: همیوپاتی چیست ؟
    توسط poune در انجمن بیماریها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th March 2011, 01:28 PM
  3. مقاله: بزرگترین اصل مدیریت در دنیا
    توسط MR_Jentelman در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th December 2010, 10:32 PM
  4. داستان: **** داستان های شاهنامه ***
    توسط AreZoO در انجمن کارگاه داستان نویسی
    پاسخ ها: 116
    آخرين نوشته: 30th November 2010, 12:54 PM
  5. آفتاب غدیر پشت پرده هاى تعصب
    توسط kamanabroo در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 24th November 2010, 06:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •